دانلود رمان مهره اعتماد اثر مهدیه شرفخانی.در این بخش از سایت کافه نویسندگان،رمان مهریه اعتماد را برای شما عزیزان آماده کردهایم.برای دانلود این رمان زیبا همراه ما باشید.
خلاصه رمان مهره اعتماد
هدی همت کارش با همه دخترای این سرزمین فرق داره، اون یه نصاب داربست حرفه ایه که با پسر عموش یه شرکت ساختمانی دارن به نام داربست همت !
هدی تمام سعیاش رو داره میکنه تا از سایه نحس گذشته ای که مادر و پدرش رو ازش گرفته بیرون بیاد و به گذشته فکر نکنه اما درست زمانی که فکر میکنه از شر این سایه خلاص شده، با یه مهره کوچیک از گذشته مواجه میشه به نام یاکان اعتماد، که در معماری و عمران و ساخت و ساز نه تنها تو کشور، بلکه تو اروپا و آسیا حرف اول رو میزنه و نوری میشه تو تاریکی گذشته ی هدی…
بخشی از رمان مهره اعتماد
رفتم سمت پلههایی که هنوز خراب بودند و در انتظار ترمیم خدارا شکر که حداقل اینها کسی را داشتند تا زخمشان را ترمیم کند.سریع از پله ها پایین رفتمبه محض تمام شدن پله ها صدای اعلان پیامک موبایلم بلند شد.
گوشی هوشمندی که مجید به مناسبت تولدم خریده بود. میخواست گوشی ناز نوکیا که خیلی هم دوستش داشتم را از چنگم در بیاورد و درب و داغانش کند. به قدری دلش از آن گوشی بدبخت پر بود که حاضر نشد آن را بفروشد. رفت بالای ساختمان پنج طبقه و با ضرب به پایین ساختمان پرتش کرد با این وجود وقتی به پایین ساختمان آمدیم و آن را ،برداشتیم با روشن شدنش به همگیمان زبان درازی کرد و آن زمان بود که از گوشهای مجید دود بلند میشد
در نهایت با چکش گلوله آخر را به آن زد و عمرش را به پایان رساند..عزیز جون جون بود که برایم سفارشات فرستاده بود تا شب موقع برگشتن به خانه برایش تهیه کنم.گوشی را در جیبم گذاشتم که دستی محکم نشست پشت گردنم و بعد اغز آن سوزشی آن ناحیه را فرا گرفت
-مشکوک میزن دختر عمو.چیزی تور کردی ما خبر نداریم؟
هنوز بررسیای ثبت نشده است.