دانلود رمان این گروه خشن اثر نگار 1373 با ژانر جنایی، پلیسی و عاشقانه و با لینک مستقیم در سایت کافه نویسندگان
خلاصه رمان این گروه خشن اثر نگار 1373
رمان این گروه خشن نادر یزدان پناه، یه جواهر اصیله از جنس شوالیه ها… سرگرد سابق مبارزه با مواد مخدر…خونسرد و کار بلد… همه معتقدن از آهن ساخته شده… از فولاد! با چشمایی به رنگ فولاد که همه ازش واهمه دارن. از کسی حساب نمیبره… از هیچی نمیترسه… فقط به انتقام فکر میکنه… انتقام گرفتن از دوستی که از پشت بهش خنجر زد…
بخشی از رمان این گروه خشن
*نادر *
موهامو مرتب کردم و غریدم: خفه شو المیرا ! تصویر المیرا رو داخل آیینه میدیدم که حتی یه ذره هم ناراحت نشد. با همون ریلکسی اعصاب خورد کنش آدامسشو جوید: این که دستور من نیست، خودت بهتر میدونی که دستورا از بالا میاد. پس فحششو به من نده نادر خان ! برگشتم و با خونسردي ذاتیم صاف تو چشماي قهوه ایش زل زدم و ساکت منتظر موندم. با آدامسش بادکنک درست کرد و وقتی ترکید دوباره جویدش: از چشمات و نگات متنفرم نادر .
-نظرت برام مهم نیست .
-چشمات رنگ آهنه، سرد و یخ زده .
-واسه اینه که حال آدماي پرروئی مثل تو رو بگیره .
-من حالم هیچ وقت نمیگیره .
به سمت صندلی رفتم و کت سیاهمو برداشتم: بس که اعصاب خورد کنی . پوزخند زد و به آدامس جویدن بی پایانش ادامه داد. سر راهم به سمتش خم شدم و تو چشماش خیره موندم تا عصبانیش کنم .
-برو تا به عرفان نسپردم حالتو بگیره .
-از مادر زائیده نشده کسی بخواد حال منو بگیره . چشماشو با کلافگی چرخوند و به یه سمت دیگه خیره شد. نیشخند کوتاهی زدم: رد کن بیاد
هنوز بررسیای ثبت نشده است.