رمان افتخار فراموش شده

دانلود رایگان کتاب رمان افتخار فراموش شده از بهزاد سرهادی
دسته بندی: تاریخ به روز رسانی: 25 دی 1400
اطلاعات اثر:
  • دسته بندی:داستان و رمان
  • عنوان:افتخار فراموش شده
  • نویسنده:بهزاد سرهادی
  • ژانر:اجتماعی
سوالی دارید؟
  • جدیدترین آثار
  • برترین آثار از برترین نویسندگان
  • خرید مطمئن
  • نشر قانونی آثار نویسندگان
  • مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

رایگان!

4/5 - (1 امتیاز)

دانلود رمان افتخار فراموش شده از بهزاد سرهادی.در این بخش از سایت کافه نویسندگان رمان افتخار فراموش شده را برای شما عزیزان آماده کرده ایم.برای دانلود رمان افتخار فراموش شده از بهزاد سرهادی با ما همراه باشید.

 خلاصه رمان افتخار فراموش شده

داستانی مفهومی درباره‌ی پناهجویان سرزمینی عجیب به قلم  بهزاد سرهادی  است. انسانِ امروز از موعظه شنیدن گذر کرده و زبانِ موعظه‌گران را با کمال میل در طبقه‌ی سفیهان گذاشته است. اما او قدمی به پیش برداشته؟ انسانِ امروز غوطه‌ور…

(از تمام نوشته‌ها من آن را دوست دارم که نویسنده آن را با خونِ دل خود نوشته باشد. با خون بنویس! آنگاه خواهی آموخت خون و روح یکی است. درک خونِ دیگران آسان نیست. از این رو است که من از خوانندگان سرسری و سطحی متنفرم. کسی که خواننده‌ی خود را می‌شناسد دیگر برای او چیزی نخواهد نوشت. اگر یک قرنِ دیگر خوانندگان سطحیِ فعلی ادامه یابند، خودِ روح هم خواهد گندید.)(فریدریش نیچه – چنین گفت زرتشت)

موضوع تنها نوشتن نبود؛ نه صرفا برای آنکه سرگرم کننده باشد و یا به وسیله‌ی بازی با کلمات، عاملی برای کسب افتخار… سبب برای دست به قلم شدن دغدغه ای بود که از مدت‌ها پیش و تا روزها در ذهن به آرامی شکل می‌گرفت. به عبارتی نوشتن وسیله ای برای شرح افکارِ شخصیم و ارضاء نیازی ذهنی و البته عاملی شد محرّک برای بازگو کردن آن که مرا وادار می‌کرد با تمام توان جمله‌هایی شاید بر حسب کم تجربه‌گی، نچندان تزئین شده به شاخص‌‌های ادبی را کنار یکدیگر بچینم… شاخص‌هایی که نه برای خواندن واجب که برای قضاوتِ طیفی خاص اهمیت دارد. برای هر کسی که تعداد اندکی رمان و داستان خوانده باشد روشن است که افشای موضوع و یا لو دادن آن حتی در صفحات ابتداییِ نوشته، بدترین اتفاق مقابل انگیزه‌ی خوانندگانِ اثر خواهد بود. پس از شرح دادن راجع به محتوا و آنچه که تلاش برای بیانش داشتم دست می‌کشم و تنها با بیان جمله ای نزدیک! به ذکر چند توصیه می‌پردازم که تصور کردم گفتن آنها واجب است:ما از کاوش باز نمی‌ایستیم / و در پایان کندوکاومان شاید به جایی برسیم که از آن آغاز کرده‌‌ایم / و آنجا را برای نخستین بار بازشناسیم.(تی. اس. الیوت – نمایش نامه نویس انگلیسی)

 بخشی از رمان افتخار فراموش شده

مردان رنج کشیده

روز به انتها می رسید و باد مرطوب و ملایمی از سمت غرب پیوسته می وزید. خورشید بر بالای دو تپه ی کوچک ورودی دهکدهی مهاجران و در امتداد دوردست در کنارهی دردی زرین، بر پشت قلهی عظیم کوهستان در حال غروب کردن بود. کیتلین بدون آنکه ذره ای خستگی ناشی از کار روزانه در چهره اش پیدا باشد، سبد بزرگی پر شده از پنبه را برداشت و در حالی که آن را به استخوان پهلوی خود تکیه می داد، نگاهی به اطراف کرد و شوهرش گابریل را دید که چند متر آنطرف تر بی توجه به رو به تاریک بودن هوا زیر لب حرفی ناپیدا را همچون سپاسی آشنا زمزمه می کرد و با بیل بزرگ خود همچنان خاک مزرعه را شخم میزد… زن پیش از آنکه همسر خود را از هنگام بازگشت باخبر کند، در پشت سرش تصویر کسی را دید که او را بی اراده به فریاد زدن وادار کرد کیتلین: اوه خدای من این باور نکردنیه! أو واقعة الينور مورگانسه… گابریل؟ گابریل ؟ گابریل که با دست چپ خود پایین بیل بزرگش و با دست راستش بالای آن را گرفته بود، رو به کیتلین با چشمان تنگ شده ای که انگار از خوابی عمیق پریده باشد بدون آنکه حرفی بزند نگاه همسرش را به سوی جادهی شرق دنبال کرد گابریل: این امکان نداره، کیتلین چی می بینم؟ مرد در حالی که پارچه ی خیس عرق بسته به سرش را بر میداشت بیل خود را به زمین انداخت و در پی کیتلین به سرعت به سمت مهاجری آشنا دوید. جسمی تلو تلو خوران که سید نسبتا بزرگی از لباس های مندرس را به …

لینک های دانلود اثر
ناشر

کافه نویسندگان

زبان

فارسی

شابک

نوع فایل

pdf

حجم

2 مگابایت

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “رمان افتخار فراموش شده”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت