دانلود رمان دژبان
در این بخش از سایت کافه نویسندگان،رمان دژبان اثر گیسو خزان را برای شما عزیزان آماده کردهایم.برای دانلوداین رمان زیبا با ما همراه باشید
خلاصه رمان دژبان
آریا سعادتی مرد سی و شیش ساله ای که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتیه.. بعد از دو سال.. آرایه، عشق سابقش و که حالا با کس دیگه ای ازدواج کرده می بینه.
ولی وقتی می فهمه که شوهر آرایه کار غیر قانونی انجام میده و حالا برای گرفتن مجوز محتاج آریا شده تصمیم می گیره از قدرتش سو استفاده کنه و از آرایه می خواد که در ازای امضای مجوز پرستار بچه اش بشه تا اینکه…
شاید اتفاقاتی که تو مسیر زندگیم افتا دمنو به جایی رسوند که دیگه هیچ وقت نتونم لذت مادر واقعی بودنو تجربه کنم.. ولی درعوض.. آدمایی رو توی زندگیم دارم که مهر و محبتشون حتی از آدم های هم خون واقعی تره و من به خاطر داشتنشون به خودم می بالم! من.. آرایه.. زنی که بارها و بارها زندگیش و تو آخرین ایستگاهی که هیچ راه برگشتی نداشت تصور کرده بود.. حالا تو نقطه ای وایستاده بودم که روبه روم یه فردای روشن بود.. یه آینده پر از خوشبختی.. با آدمایی که هر کدوم یکی از ستون های اصلی این دژ پر از خوشبختی بودن.. با همین سه نفر.. همین سه تا آر.. آرامش.. آران.. آریا!
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من خاک من گل شود و گل شکفد ازدل من تا ابد مهر تو بیرون نرود ازدل من
بخشی از رمان دژبان
جعبه سیگار و فندکم و برداشتم و راه افتادم سمت حموم اتاق خواب..
– از حموم که بیرون اومدم دیگه نبینمت. – چشم قربان.. امر بفرما! دفعه بعدی کی بیام! قبل ازاینکه حرف دیگه ای بشنوم رفتم تو حموم و درو قفل کردم.
-هیچ وقت
یه سیگار روشن کردم و رفتم زیر دوش.. عادت تو وان دراز کشیدن و نداشتم.. آب وان زود سرد میشد. ولی من برای پاک کردن کثیفی های تن و بدنم به آب داغ احتیاج داشتم. حس می کردم هرچی آب داغ تر باشه چرک و کثافتی که روحمو سیاه کرده زودتر پاک میشه.مطمئناً تا الان رفته بود. حدسم درست بود ولی قبل از رفتنش یه یادداشت رومیز کنارتخت گذاشته بود و روش شماره موبایلشو نوشته بود. پوزخندی زدم و کاغذو مچاله کردم و انداختم سطل آشغال یه سیگار دیگه روشن کردم ورفتم کنارپنجره.. پک عمیقی زدم و نگاهمو به منظره باغ مانند روبه حیاط پشتی دوختم. چه روزایی رو با فکر به اینکه عکس العملش بعد ازدیدن این منظره رویایی و خوشگل چی می تونه باشه گذروندم. ولی اون هیچ وقت پاشو تو این خونه و این اتاق نذاشت
سیده صدیقه موسوی (خریدار محصول) –
با سلام
با وجود پرداخت بصورت الترونیکی ولی موفق به دانلود نمیشوم لطفا پیگیری بفرمائید.
کافه نویسندگان –
با سلام.شما اثر مورد نظر خود را دانلود کردهاید.در صورتی که هنوز موفق به دانلود نشده اید به بخش دانلود ها در حساب کاربری خود مراجعه و فایل مورد نظر خود را دانلود کنید