دانلود رمان نفس باش به جانم اثر شایسته نظری.در این بخش از سایت کافه نویسندگان،رمان نفس باش به جانم را برای شما عزیزان اماده کردهایم.برای دانلود رمان نفس باش به جانم اثر شایسته نظری با ما همراه باشید
خلاصه رمان نفس باش به جانم
عشقی ناممکن از دل انتقام!پدارم، برادر پناه محکوم به قتل رادمهر میشود و پناه برای نجات برادر و خانواده اش عروس خون بس رادمانی میشود که به دنبال انتقام گرفتن از قاتل برادرش هست …صدای خنده ی جمع در کوه پیچید؛ پناه صندلی کوهنودریش را محکم و کارابین را با دقت وصل کرد. بی توجه به بقیه به سمت دیواره رفت. نگاهی به دیواره انداخت و چهار انگشتش را به شیار های ریز کوه زد
بخشی از رمان نفس باش به جانم
نزدیک به دومتر بدون استفاده از کارابین دست به سنگ بالا رفت، نوک پایش به زور در شیار های دیواره جا می شد. بالخره به نقطه ی مورد نظر رسید و اولین کارابین را قفل دیوار کرد. دختر بود؛ ولی از جسارت و بی باکی کم نداشت. یکی یک دانه ی خاندان مظفری. دو برادر بزرگ تر از خودش داشت. برای دانشگاه به تهران آمده بود و در رشته ی حسابداری درس می خواند. از آنجا که وضع مالی مناسبی داشتند پدر برایش آپارتمان کوچکی اجاره کرده بود تا راحت باشد و از شلوغی خوابگاه نجات پیدا کند. “شاید برای اینکه جسور و بی باک نشان می داد تقدیر برایش خواب ها دیده بود ” سرش گرم درس و کارش بود و به شوخی و شیطنت هم کلاسی و هم گروهی هایش توجه نداشت. مغرور اما مهربان و دست و دلباز بود. بعد از تمرین مشغول جمع کردن وسایلش شد؛ دوستش مریم خسته کنارش نشست و نفسی تازه کرد: ـ وای دختر چه انرژی داری من نتونستم دیواره رو کامل بالا برم همش زانو هام خالی می کنه. الانم انگار حالم بده
در حالی که وسایلش را داخل کوله می گذاشت لبخندی زد: ـ اشکال نداره دفعه ی بعد حتما تمام می کنی. خالی کردن پا گاهی پیش میاد چیز عادیه. فلاکس کوچک قهوه اش را از جیب بغل کوله در آورد و لیوانی قهوه خالی کرد.: بگیر بخور حالتو بهتر می کنه. بلند شد. با مقداری خرما از هم گروهی هایش پذیرایی کرد. هرکس مکانی برای جمع آوردی وسایلش انتخاب کرده بود. کنار مریم نشست یک پایش را دراز کرد و هر دو دستش را از پشت به زمین تکیه داد. مریم به آرامی لب زد: ـ راستی از برادرت چه خبر؟ هنوز آزاد نشده؟ نگاه غمگینش از لابه لای کوه ها و صخره ها به دور دوست ها پرواز کرد. دلش سمت برادرش به پرواز در آمد و در نتیجه آهی کشید: نه هنوز؛ با اینکه چند وکیل گرفتیم باز هم متهمه، خانواده ی مقتول هم رضایت نمیدن. جز دعا و نگرانی کاری نمی تونیم انجام بدیم.
خب مگه نگفته کار اون نیست؟
رمانهای پیشنهادی
اگر صاحب امتیاز این اثر هستید
هنوز بررسیای ثبت نشده است.