اشعار آواز های بیصدا از معصومه نجاتی.در این بخش از سایت کافه نویسندگان اشعار آواز های بیصدا را برای شما عزیزان آماده کرده ایم.برای دانلود اشعار آواز های بیصدا از معصومه نجاتی با ما همراه باشید.
خلاصه اشعار آواز های بیصدا
ته خط… آوازهای بیصدای کلمات، رد اندوه جا مانده در پس بیکلامی واژهها را میزداید؛ و بوی باروت و دود و آتش… از میان ذهنهای جنگزده بیرون میتراود! من و اشعاری خشک و خشن که گویی ناخن میکشد بر دیوارهای مغز و بر یادها رد خون حقیقت را برجای میگذارد.
بخشی از اشعار آواز های بیصدا
“آخرین شلیک”در کوچههای خلوت این شهر صدای شلیک میآید! رد خونی کشیده بر دیوار، که بوی تازگی یک دل سیر میآید! در آن گوشه ی عالم چه غمناک است؛ فرشتهی مرگ نه اما پزشک چه دیر میآید! یک نفر سقوط کرده از خرابی حال باران نه اما حال خوب چه دیر میآید! صدای شلوغی و همهمهی این حجم سکوت صدای فریادها که نه، صدای بیکسی چه دیر میآید. … *** “کاجهای خشکیده” جواب این دل بینصیب تنها را به کاجهای خشکیدهی کاجستان بگویید بدهد. به باغ های خالی از درختی سبز به جویبارهای پر شده از سنگلاخی سخت جواب این دل خون شده از تلخی را کلاغهای بدیمن سرو پیر بگویید بدهد. صدای تبر بر تنههای زنده از حیات به ستارههای پشت ابر بگویید بدهد این بود آن نوای عاشقانهی شورآمیز که به هزار رنگ در نظرم مجسم کردی؟
ستاره لطفی –
درود بر نویسنده عزیز، مثل همیشه بی نظیر ??