دانلود کتاب گای منرینگ اثر سر والتر اسکات.در این بخش از سایت کافه نویسندگان، کتاب گای منرینگ را برای شما عزیزان آماده کردهایم.برای دانلود کتاب گای منرینگ اثر سر والتر اسکات با ما همراه باشید.
خلاصه کتاب گای منرینگ اثر سر والتر اسکات
داستان گای منرینگ درمنطقه ‘ گلووی ‘ در جنوب غربی اسکاتلند اتفاق مییافتد. اینطور بنظر میرسد که این داستان بر مبنای تجربیات یکی از آشنایان والتر اسکات که اداره گمرک این منطقه پستی داشته است بنا شده است. او در سال ۱۸۱۴ میالدی بطور جدی به ساختن و پرداختن این رمان بزرگ پرداخته است. همین فرد داستان یک ستاره شناس محلی را که در اختیار او گذاشته بود که در روز تولد کودکی، از طرز قرار گرفتن ستارگان چند پیش گوئی مشخص در مورد آینده کودک انجام داده که به حقیقت پیوسته بود.
کتابی را که در دست دارید سرگذشت پسر بچه ای است که که در کودکی از خانه پدر و مادرش دزیده شده و و خود را در یک کلاف سر در گم توطئه، دسیسه و جنایت مییابد.در حالیکه بدلایل مختلف دشمنانی فراوانی در پی آزار و حتی سر به نیست کردن او هستند، دستهای مرموزی از او حمایت کرده و تا حد زیادی نقشه های دشمنان را خنثی میکنند. سر والتر اسکات که بیشک در یکی از بالاترین جایگاه های ادبیات کلاسیک کشور های انگلیسی زبان قرار دارد، با مهارت خاصی، در مقام یک مورخ، با خوانندگان خود رابطه مستتقیم برقرار کرده و ضمن بازگو کردن داستان دلکشی که خواننده را مجذوب میکند، اطلاعات ذیقیمتی از تاریخ اسکاتلند در اختیار خوانندگان خود قرار میدهد. کتاب ‘ گای منرینگ یا ستاره شناس ‘ دومین کتاب از مجموعه داستانهای ‘ویورلی ‘ است که با استقبال فراوانی در اروپا و آمریکا مواجه شد. این کتاب وزین در سه جلد در سال ۱۸۱۵ چاپ و منتشر شد که تمام نسخ آن در همان چند روز اول نایاب گردید.
مترجم با استفاده از یکی از نسخه های اولیه این کتاب که در دانشگاه ‘ آیووا ‘ نگهداری میشود، هر سه جلد را بطور کامل بصورت یک کتاب در اختیار خوانندگان فارسی زبان قرار میدهد. قسمت اعظم نقاشی های این کتاب قدیمی بدون تغییر برای استفاده خوانندگان به این کتاب علاوه شده است.
بخشی از کتاب گای منرینگ اثر سر والتر اسکات
او حالا به درجه سروانی ترقی کرده و شخصی که بجای سرهنگ منرینگ به فرماندهی هنگ منصوب شده بود سعی داشت که بیعدالتی که در حق براون توسط سرهنگ منرینگ شده بود ترمیم و اصلاح کند. ولی این کار و گریختن از چنگ آدم ربایان وقتی صورت گرفت که منرینگ از هندوستان رفته بود. طولی نکشید که هنگی که براون در آن خدمت میکرد به انگلستان باز خوانده شدند. وقتی وارد انگیس شد اولین کار او تحقیقات در باره محل زندگی منرینگ و خانواده او بود. بلافاصله عازم آن محل شده که آدرس خود را در اختیار جولیا قرار بدهد. او امیدی از جانب منرینگ نداشت چون از اعتقاد مسموم او نسبت بخودش اطلاع نداشت، فکر میکرد بی جهت سرهنگ از او متنفر بوده و او را در فکر خودش یک اشرافزاده مستبد تصور میکرد. او با خود میگفت که سرهنگ منرینگ از موقعیت فرماندهی خود سوء استفاده کرده و از پیشرفت و ارتقا او جلوگیری میکند. بدون هیچ دلیل موجه و فقط بخاطر اینکه او از خود علاقهای کاملا پاک و معصومانه به دختر جوانش نشان داده بود با ایجاد بهانهای او را به دوئل دعوت کرد. دختر جوان خود به ابراز محبت او جواب مثبت داده و ماادرش هم باوصلت آنها موافق بود.
سانی که در خانهای که بنام الانگوآن دور میز شام جمع شده بودند به جز منرینگ شامل لرد صاحب خانه و یک شخصی که میبایستی مدیر مدرسه محلی باشد بود. این شخص لباسهایش ژنده و نخنما شده بود و به همین دلیل احتمال اینکه در آن منطقه شغل مهمتری داشته باشد وجود نداشت.
صاحبخانه که در اسکاتلند لِرد (به کسر لام. مترجم.) نامیده میشود از جمله افرادی بود که در ولایات نظیر او زیاد پیدا میشد. گفته میشود که فعالیتهای ورزشی خارج از خانه نشان دهنده حضور ذهن است که اگر هم زمانی در آقای ‘برترام’ وجود داشته میبایستی مدت مدیدی باشد که او را ترک گفته بود. سیمای او خلق خوش او را منعکس میکرد و این تنها نکته مثبت وجود او بود. هرچند که میتوان حدس زد که در جوانی شاید تا حدی خوش تیپ بوده است. حقیقت این بود که سادگی و بلاهت که در تمام عمر با او همراه بود از سر و رویش میبارید. در طول زمانی که او به مانرینگ به طور مفصل درس نگهداری از اسب را میداد ما به خوانندگان خود اطلاعات بیشتری را درباره این شخص ارائه خواهیم کرد. این تدریس مفصل بر محور مزایای قرار دادن قدری کاه در رکاب آهنی اسب بود که در فصول سرد میتوانست مفید واقع شود.
جملات برگزیده کتاب گای منرینگ
– بچشمان خود اعتماد کن، بیا و ببین در ترکیب ستارگان که زندگی را مشخص میکنند علامت ترسناکی مشاهده میشود یک دشمن… یک روح اهریمنی در پشت ستاره تو جایگرفته است به هوش باش! (کولریج از شیللر)
– شاهزاده قشون مندرس به اینجا بیاورید شما که خون بالاترین اشراف را در رگهای خود دارید نام و عنوان شما هرچه میخواهد باشد. (بگرز بوش)
– ساعت یک ضربه نواخت ما متوجه گذشت زمان نمیشویم مگر وقتی که آن را از دست داده باشیم زبانی در دهان ساعت گذاشته شده که انسانهای فرزانه آنرا درک میکنند مثل اینست که فرشتگان لب به سخن باز کرده باشند. (یانگ)
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.