در این بخش از سایت کافه نویسندگان، داستانک آرزوی الینا را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود این اثر به قلم حدیثه ادهم با ما همراه باشید.
خلاصه:
تغییر روند زندگی، بعد از یک دعوای کوچک در خانه.
دور شدن از آپارتمانها و ماشینهای دودزا به دست یک درخت.
بخشی از اثر:
شد.
داخل تونلی رفت و بیهوش شد.
وقتی بههوش آمد خود را در خانهای یافت. ناباورانه چرخی در خانه زد. باخوشحالی تمام اتاقهای خانه را زیر و رو کرد. خانه از آرزویش هم واقعیتر بود.
بعد از کمی استراحت به اتاقی رفت که کمد لباسها در آن آویزان بود.
در کمد را که باز کرد یک ابرویش بالا پرید. لباسهایی شبیه به لباسهای دهه قاجار در کمد آویزان بود.
الینا بیتوجه به طرح و مد یکی از لباسها را پوشید و از خانه خارج شد. یک لباس صورتی پفپفی.
الینا با خوشحالی تمام در خیابانها قدم میزد که کمکم متوجه چهره عجیب شهر شد. انگار مردم رفتار عجیبی داشتند. هرکس به کار خودش میرسید و هیچکس با دیگری کاری نداشت.
چند روزی گذشت. الینا خسته و بیحوصله گوشه اتاق نشسته بود. یاد خانواده و دوستانش قلبش را به درد آورد.
ناخودآگاه اشکهایش سرازیر شد که ناگهان یاد حرف درخت آرزوها افتاد و با خودش گفت:
– امشب ۲۷ام دی ماه است؛ پس ماه در آسمان کامل است.
ازجایش بلند شد. بیوقفه دنبال پیرزن جادوگر به سمت جنگل دوید.
نقد و بررسی وجود ندارد.