دانلود رمان طمع زندگی اثر کوثر فیض بخش.در این بخش از سایت کافه نویسندگان، رمان طمع زندگی را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود رمان طمع زندگی با ما همراه باشید
خلاصه رمان طمع زندگی اثر کوثر فیض بخش :
من مانده ام با دنیای بی سر و ته ظالم! حق من، حق من بود و توی نزدیک به من، منِ مظلوم رو به دام ظلمت خود انداختی.
بخشی از رمان طمع زندگی اثر کوثر فیض بخش :
از اتاق بیرون رفتم. گوشیم رو پیدا نمیکردم. توی اتاق نبود و مجبور شده بودم اتاق مامان و بابا رو هم بگردم؛ ولی هیچ خبری ازش نبود. مطمئن بودم توی اتاق خودم بود. فرزاد رو دیدم که داشت از اتاقش بیرون می اومد. پرسیدم:
-گوشیم رو ندیدی؟ پوزخندی زد و همونطوری که از کنارم رد میشد، جواب داد:
-دست بابا بود.
فرصت نشد بپرسم »دست بابا چیکار میکنه؟« بیخیال پرسیدن شدم و وارد پذیرایی شدم. قیافه بابا حسابی قرمز بود. گوشیم توی دست هاش داشت له میشد! پرسیدم:
-بابا؟ گوشی من دست توئه؟
به قدری بد و دردناک توی گوشم زد که پرت شدم. صورتش از عصبانیت سرخ سرخ شده بود. مامان هی به صورت خودش چنگ میزد و بابا رو دعوت به آرامش میکرد؛ اما من فقط به این فکر میکردم »چیکار کردم؟« و این سؤالی بود که مدام دور سرم
میچرخید. بابا داد زد:
-اشکان؟ ها؟ به این فکر نکردی من آبرو دارم؟ اصلا تو به کسی هم فکر میکنی؟
قفل کرده بودم، چه مغزم و چه زبونم! هیچکدومشون من رو یاری نمیکردن. چی رو باید توضیح میدادم؟ توضیحی هم داشتم؟ چهار زانو نشستم و با حالتی گیج، به بابا که فریاد میزد نگاه میکردم. اونقدری گیج و سردرگم بودم که هیچ چیزی به گوشم نمیرسید. فقط دنبال جوابی بودم که بتونم عصبانیت بابا رو بخوابونم. وگرنه ممکن بود من رو نیست و نابود کنه. دهنم رو باز کردم و گفتم:
-بابا!
هنوز بررسیای ثبت نشده است.