دانلود رمان خانه بغلی اثر Darcy Coates.در این بخش از سایت کافه نویسندگان،رمان خانه بغلی را برای شما عزیزان آماده کردهایم.برای دانلود رمان خانه بغلی اثر Darcy Coates با ما همراه باشید
خلاصه رمان خانه بغلی
داستان رمان خانه بغلی از زبان زنی جوان بهنام جو روایت میشود که چند سالی در کنار خانهی تسخیر شده ای به نام مارویک زندگی می کند. او در نیمه های شب از صدای جیغ و گریه ی ساکنان خانهی مارویک، بیدار میشود. آن ها همان شب باعجله از خانه فرار می کنند و هرگز حتی برای جمع کردن وسایل خانهشان به آن جا برنمیگردند. هشت ماه بعد، زنی جوان به نام آنا بهتنهایی به آن جا نقلمکان میکند. جو تصمیم می گیرد به آنا سر بزند و راجع به خانه به او هشدار دهد. جو هرگز نمی خواست خودش را درگیر کند؛ اما وقتی به خودش آمد که دیگر دیر شده بود .
من در کنار خانهای تسخیر شده زندگی میکنم. این موضوع آنقدرها هم آزارم نمی دهد. بیشتر اوقات، ساختمان مسکونی »مارویک¹ ،»ساکت و آرام است و از پشت حصارهای خانه ی من چیزی جز دوطبقه چیده شده از سنگهای قدیمی خزه بسته، پنجرههای کشویی و درخت های انگور خشک شده نیست. خانه، به نوبه ی خود جذاب است. احتمالا وقتی که نو بود، قبل از آنکه رنگ ایوانش پو*ست شود و چوبهای شیروانی اش کج شود، باشکوه به نظر می رسید . با اینوجود حتی با شستن قاب پنجرههای تار عنکبوتزده و سروسامان دادن باغی که مدتهاست از بین رفته، تا برگرداندن شکوه سابقش راه زیادی در پیش داشت
یخشی از رمان خانه بغلی
بیشتر همسایه هایم سعی می کنند از خانه دوری کنند. به آن نگاه نمی کنند، راجع به آن صحبت نمی کنند؛ درواقع بعضی از آن ها وقتی می خواهند از جلوی خانه عبور کنند، به آن سمت خیابان میروند. من این اختیار را ندارم. فقط یک حصار چوبی نازک، حیاطم را از حیاط خانهی مارویک جدا می کند. دوبار در هفته، وقتی که لباسهایم را آویزان می کنم به نمای پشت خانه و هر روز صبح که باغچه ام را آب می دهم، به نمای جلوی آن خیره میشوم. نمی گویم به آن وابسته شده ام؛ اما طی چهار سال زندگی در کنار این خانه، بهتدریج کششی در من نسبت به آن ایجاد شده است. این موضوع مثل یک شخص عجیب در یک شام رسمی می ماند. نیمه ی اول شب را با دوری کردن از او میگذرانم، اما تا پایان عصر، فکر میکنم ممکن است او جالبترین فرد در آنجا باشد. نمی دانم چه کسی آن را ساخته و چرا؛ اما این خانه هیچ شباهتی به خانههای اطرافش ندارد و شاید این نشانه ی خوبی باشد.
میدانم مدتی ست که تسخیر شده است . شک هایم بهتدریج افزایش یافت و قبل از دوازدهم نوامبر، فقط یک سری سرنخهای کوچکی وجود داشت. گربه ی بزرگم دوست دارد در محله پرسه بزند و از همسایگان تقاضای نوازش و خوشرفتاری کند. او باغچه هرکسی را که با او دوستانه رفتار نکند، می َکَند. او صاحب کل خیابان ا ست؛ اما هرگز در ملک مارویک قدم نمیگذارد . باغچه ی مارویک رشد نمی کند. مهم نیست که چند گیاه جدید در آن کاشته شده باشد و چقدر بااحتیاط آبیاری شده باشد . خانواده های زیادی را دیدم که تلاش کردند . درختچهها و گل های جوانشان پس از چند هفته پژمرده و سیاه می شدند؛ اما شصت سانت آن طرفتر، گلهای من رشد میکنند.
ثبت نقد و بررسی در مورد این اثر
اگر صاحب امتیاز این اثر هستید
راهنمای دانلود
- تمامی لینک های دانلود بصورت مستقیم هستند.
- درصورت وجود مشکل در لینک دانلود رمان ها ، در بخش نظرات اطلاع رسانی کنید تا مشکل رفع گردد.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.