دانلود کتاب آنا کارنینا اثر لئو تولستوی.در این بخش از سایت کافه نویسندگان،کتاب آنا کارنینا را ربای شما عزیزان آماده کردهایم.برای دانلود کتاب آنا کارنینا اثر لئو تولستوی با ما همراه باشید.
کتاب آنا کارنینا
به گفته ناباکوف، آنا کارنینا یکی از بزرگترین داستانهای عاشقانه ادبیات جهان است. اما عشق تنها بخشی از این رمان پرماجرا است. مباحث اخلاقی، مذهبی و هویتی از جمله موارد دیگری هستند که در کتاب به آنها پرداخته میشود. اما قبل از پرداختن به داستان کتاب شاید بهتر باشد جمله آغازین کتاب را مرور کنیم که یکی از مشهورترین شروعها در دنیای ادبیات است.
اتفاقات کتاب حاضر در قرن نوزدهم رخ میدهد ولی دغدغههایی که در آن مطرح است (چه دغدغههای روابط عاشقانه و چه دغدغههای هویتی) حتی در جامعه امروز هم بهوفور چشم میخورد. صحبت از همین موارد است که آنا کارنینا را به یکی از شاهکارهای دنیای ادبیات تبدیل کرده است.
خانوادههای خوشبخت همه مثل هم هستند، اما خانوادههای بدبخت هرکدام بدبختی خاص خودشان را دارند.
همین مقدمه برای معرفی کتابی شاهکار کافی است. داستانی که از عشق و خیانت روایت میکند. کتاب پرفروش در تمامی دوران و اثری فاخر از لئو تولستوی. آنا کارنینا داستانی زنده که از دل ادبیات روسیه بر خواسته است. رمانی بینظیر که شما را وادار میکند تا سطر پایانی همراه نویسنده و تک به تک شخصیتهای داستان باشید.داستان عشق، بلا و یا پاداشی که نگاه شما را به اطراف تغییر خواهد داد.
آنای کتاب لئو تولستوی، یک شخصیت عصیانگر در برابر جامعهی سنت زده است. آنا اگر مهمتری شخصیت کتابهای داستانی نباشد قطعا یکی از ۳ رمان برتر است. ایستادگی او در مقابل سختیهایی که با آنها مواج شد و ترد شدنش از جامعه، از او فردی پیشرو ساخت. این شهرت تا جایی پیشرفت که در کتابهای دیگر هم شاهد اشارهی مستقیم و حتی غیر مستقیم به او هستیم.
ناباکوف دربارهی آنا اینطور مینویسد: آنا فقط یک زن، فقط نمونهای درخشان از زنانگی نیست، او زنی است که سرشت اخلاقیاش کامل و محکم و مهم است؛ همه چیز شخصیت او برجسته و چشمگیر است و همین در عشق او نیز صدق میکند. نمیتواند همچون شخصیت دیگر کتاب، پرنسس بتسی، خود را به رابطهای پنهانی محدود کند. سرشت صادق و پرشورش، مخفیکاری و تظاهرکردن را برایش محال میکند.
او اِما بوواری شخصیت اصلی کتاب مادام بوواری نیست، خیالبافی شهرستانی، دخترکی حسرت به دل که از دیوارهای ویران دزدانه به بستر فاسقهای قابل تعویضش برود. آنا تمام زندگیاش را به پای ورونسکی میریزد، به جدایی از پسر دلبندش رضایت میدهد و به خارج میرود تا با ورونسکی ابتدا در ایتالیا و بعد در ملک روستایی او در روسیه مرکزی زندگی کند، با آنکه در چشم محفل بیاخلاق او، این رابطه «علنی» بر او انگ زن بیاخلاق میزند.
خلاصه کتاب آناکارنینا
آناکارنینا، همسر مقامی دولتی و قدرتمند، و زنی زیباست که عاشق افسری ثروتمند به نام کنت ورانسکی شده است. آنا که بی صبرانه به دنبال یافتن حقیقت و معنا در زندگی خود است، هنجارهای جامعه ی روس در آن زمان را زیر پا گذاشته و به منظور زندگی در کنار معشوق خود، همسر و پسرش را ترک می کند.
اما پس از این کار، شرایط بسیار سختی برای او به وجود می آید که فرار از آن، نامحتمل به نظر می رسد. این رمان به داستان زندگی شخصیت دیگری نیز می پردازد: زمین داری به نام کنستانتین لوین که تولستوی، او را بر اساس شخصیت خود خلق کرده است. در حالی که آنا می خواهد از طریق عشق به خوشبختی برسد، لوین جست و جوی خود برای رضایت روحی را از طریق ازدواج، خانواده و سخت کار کردن پیش می برد.
آنا زن جوانی است که همراه با همسرش، آقای کارنین و پسرش سرژی در سن پترزبورگ زندگی میکند. نامهای از زن برادرش، داریا الکساندرونا، که برای تحبیب او را دالی مینامند، به دستش میرسد که او را به مسکو میخواند. برادرش، استپان آرکادیچ با معلم فرانسوی بچهها رابطه دارد و دالی، همان داریا الکساندرونا خیانت همسرش را برنمیتابد.
آنا به خانه آنها میرود تا برادرش را سر عقل بیاورد و معلم فرانسوی را از خانه بیرون کند، دل دالی را به رحم بیاورد تا به خاطر بچهها، شوهرش را ببخشد و میانشان را آشتی بدهد. اما آنجا چشمش به کنت ورونسکی جوان میافتد. مرد جوان و جذابی که در نظر آنا، همهچیز تمام است. هرچه همسر او ندارد، کنت ورونسکی دارد. ورونسکی دل آنا را میرباید و آنها باهم رابطهای را آغاز میکنند. تمام حرفهایی که آنا به داریا الکساندرونا گفته بود، در ذهن آنا کمرنگ میشود…
بخشی از کتاب آنا کارنینا
دوست عزیز آیا شما اینها را عشق میدانید؟ آیا تصور میکنید او راست میگوید؟ شما او را عفو کردهاید و من هیچ مخالفتی ندارم که باز هم او را ببخشید ولی آیا انصاف است آرامش روح این فرشتة کوچک و معصوم را متزلزل کنیم؟ او تصور میکند مادرش مرده است و برای او دعا میخواند و از خدا بخشایش گناهان مادرش را
استغاثه میکند. حالا اگر بداند مادرش زنده است چه فکری خواهد کرد؟ آلکسی آلکساندروویچ که تحت تاثیر درستی این استدلال قرار گرفت گفت: فکرش را نکرده بودم.
کنتس صورتش را با دستهایش مخفی کرد و مدتی خاموش ماند. مشغول دعا خواندن بود. سرانجام چنین گفت: هرگاه نظر مرا بخواهید، صلاح نمیدانم با تقاضای او موافقت کنید. مگر نمیبینم چقدر رنج میبرید و چگونه از زخمتان خون میچکد؟ فرض کنیم شما وجود خودتان را اساسا در نظر نگیرید ولی نتیجة این ملاقات چه خواهد بود؟ برای شما رنج نوینی به وجود خواهد آورد و با دیگر کودک را ناراحت خواهد کرد. هرگاه این زن هنوز از احساسات بشری بهرهای داشته باشد خودش قبل از هرکس به زیان چنین ملاقاتی پی خواهد برد. خیر! من در این خصوص کمترین تردیدی را جایز نمیدانم و هرگاه اجازه دهید به همین مفهوم جواب او را بدهم.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.