دانلود رمان ناجیان سبلان از میرحسن محمودپور.در این بخش از سایت کافه نویسندگان رمان ناجیان سبلان را برای شما عزیزان آماده کرده ایم.برای دانلود رمان ناجیان سبلان از میرحسن محمودپور با ما همراه باشید.
خلاصه رمان ناجیان سبلان از میرحسن محمودپور
رمان پیش رو به ژانر وحشت با محتوای متافیزیک، از تقابل و ماجراهای متوالی انسان و جن پرده برمی دارد. دنیایی سرشار از هیجان و کنشهای خارق العاده.
تنها بودن و تنها ماندن فقط به وقت تنهایی میسـر اسـت . اوقـاتی کـه بـا شکوه شکل میگیرد و در انتها به نظم و نسج افکار می انجامد. شاید! خلسـه و تکلیفی از سبک و سیاقِ خلق و خوي. بنا براین دیده نشـده کسـی تـا ابـد سـر بسـته و در خـود گرفتـار بمانـد . رويگردانی و انزوا و پرهیز از ارتباط با دیگران خواهی نخواهی گذراسـت . بـه این میماند که روزگاري داریم بی دیروز و بی فردا. چرا که سرشـت آدمـی بـا روزگار و روزگاریان آمیخته و تنیده است. از این رو وقتی سکوت، بیش از حد معمول جا باز کنـد ؛ گـویی دسـتی از ژرفاي زلال درون بیرون می آید و وادارت میکند تا از بی تفاوتی برون جهی و به دنبال بهانه اي متقن براي ارتباط با دیگران باشی. پی این تفاهم و یکرنگی و رنگ به رنگی، دست آخر کسی را می یابیم تـا اسـرارمان را بـا وي در میـان بگذاریم. آنجاست که قطع به یقین بیراهه میرویـم . چـون بـه پنهـان پـویی پشت کرده ایم.
بخشی از رمان ناجیان سبلان از میرحسن محمدپور
شکوه و عظمت آنجا زیر نور مهتاب و مشعلهـ اي شـعله ور، صـد چنـدان جلوه مـی کـرد و خلسـه اي صـوفیانه روحشـان را در برگرفتـه بـود . اشـکال و صخرهه اي کسراي سبلان، همان گذر یاد شده؛ دائم گونـه گونـه مـی گشـت . میان احجار و جدارها، انگـار ارگ هـا و قلعـه هـا، بـرج و بـارو و دژهـایی کـه از سنگ هاي بدون تراش ساخته میشدند؛ یک جا به چشم میخوردنـد . درك و استنباطشان از طبیعت پیرامون شنیدنی بود. به راستی قلاع الموت، قهستان، قهقهـه، کـلات، طـبس و… همگـی آنجـا خودنمـایی کـرده و هـر کـدام از دورهاي حکایـت هـا داشـتند. جـایی بـراي برانگیختن پندارها و خیال هاي مختلف اما تاثیرگذار. آن لابـه لا دژي دیـدن و بعد تشبیه و القاء آنرا نشان دادن؛ گویا رسم آنجـا بـود . تجسـم و ترسـیم هـر کس با قدري توفیر بی درنگ در ذهن دیگران متبادر میگشت. صداي مهیب برخورد باد شدید با چادرها و تشبیه سنگهاي غـول پیکـر به ذیروحان، دگردیسی سنگهایی که هزاران سال پیش در اثر انجمـاد مـواد مذاب شکل گرفته بودند؛ هیبت و خوفناکی شبانه آنجا را تزیید مـی بخشـید . وجه تسمیهاي به حق و دور از ابهام. وقتی سینا به حرف آمد؛ مشتاقان کلام وي جملگی سـکوت کردنـد . چـرا که در قطره قطره چشاندن حرفها مهارت داشـت . چنـان کـه شـنونده انگـار روایت شدهها را به چشم میدید.ابتدا گوشهاي از خدمات و استقامت برجسته گذشـتگان کـه از رنـج هـاي توان فرسا و محرومیتهاي شگرفشان نشات میگرفت و معنی بس ژرفتـري را در خود داشت؛ بر شمرد و ادامـه داد؛ پـیش بینـی هـاي آلـوده بـه بخـل و غرضتون رو نزد خودتون نگه دارین تـا قـدري از قـلاع معتبـر و منحصـر بـه فردي که پس از چند صد سال پا برجایی، هنوزم برخی از اونا سر پـا هسـتن رو براتون تعریف کنم. از درك اضطرار و بیم از تلف شدن تا حدود دو قرن پـیش، سـاخت قلعـه نیاز محسوب میشد. شاید هزاران هزار ساخته شده اما چون موقعیـت خـوبی نداشتن با ضربات دژکوبی از پاي در اومـدن . اونـایی هـم کـه پایـدار م ونـدن ؛ بیتردید دورتا دورشون پرتگاههاي خطرناك و دیوارههاي طبیعی بوده. به فرض همین قهقههاي که نزدش هستیم. قلعهاي که پادشاهان صـفوي دست کم دو قرن اصرار داشـتن مخالفـ ان، شـاهزادگان و امرایـی کـه امکـان دسیسههاي سیاسی مهم از جانب اونا متصور بود؛ اونجـا زنـدانی شـون کـ نن. یکی از عموزادههاي به ظاهر مدعی تاج و تخـت شـاه طهماسـب کـه شـانس آورده و به چشمهاش میل نکشیده بودن؛ نوزده سال آزگار اونجا حبس کشید و نتونست فرار کنه. آخر سرم با زلزلهاي که اومد؛ زیر آوار موند.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.