رمان هیوسین از مدیس

دانلود رمان هیوسین از مدیس. در این بخش از سایت کافه نویسندگان، رمان هیوسین از مدیس را برای شما عزیزان آماده کرده‌ایم. برای دانلود رمان هیوسین از مدیس با ما همراه باشید.

خلاصه رمان هیوسین از مدیس

تبر آتشینش را در هوا تکان داد.
ندا آمد که هادس نبرد نکن، یک نیروی سفید و الهی در میان شماست.
یکی از میان شما خوی شیطانی و ذات پلید ندارد، یکی از میان شما فرشته ی
آسمانیست.
او بسیار قدرتمند است و با گوشه ی چشمش شما نابود خواهید شد.
دریاب او با گوی های نیلگونش به تو خیره شده است.
نزدیک است خیلی نزدیک…!

بخشی از رمان هیوسین از مدیس

ضربان قلبش باال رفت و شمشیر را از کریتوس گرفت. اولین باری بود که چنین
ماموریت مهمی به او واگذار میشد و این ماموریت به جان و آیندهی تمام جهنمیان
وابستگی داشت. اگر دست از پا خطا میکرد، شاید سالها پشیمانی به بار میآورد.
افکار منفی را پس زد و تبر آتشینی که کریتوس مقابلش گرفته بود را در آغو*ش
گرفت. شعله های آتش از تبر فوران میکردند، دستش را به لبه تبر زد. تیز بود؛
خیلی تیز!
چهره جدی به خود گرفت و به سپاهی که هادس برایش جور کرده بود، خیره شد.
سربروس از هادس جدا شد و برای وداع با او جلو آمد. این سگ سه سر هم حتم
داشت خواهند مرد.
سعی کرد جلوی لرزش صدایش را بگیرد و استرس را از خودش دور کند. به سپاه
دستور حمله را صادر کرد. همه ی شیاطین بالهای خود را برافراشته کردند و با
دستور او به سمت بهشت حمله ور شدند.

بالهایش دیگر جان نداشتند و میگفتند که باید فرود بیاید. لحظهای قلبش تیر
کشید و بعد ناتوان سر در بهشت فرود آمدند.
ایشتار)طبق افسانهها نشاط بانو یا ایزد بانوی عشق*( اولین کسی بود که به استقبال
آنها آمد. اگر خشمش را نادیده بگیریم، به عنوان اولین کسی که به قتل میرسد
خوب بود.