رمان حایر از دیار اثر شیرازی

رمان حایر از دیار اثر شیرازی
دسته بندی: تاریخ به روز رسانی: 16 مرداد 1402
اطلاعات اثر:
  • دسته بندی:داستان و رمان
  • عنوان:حایر از دیار
  • نویسنده:شیرازی
  • ژانر:تراژدی، عاشقانه
سوالی دارید؟
  • جدیدترین آثار
  • برترین آثار از برترین نویسندگان
  • خرید مطمئن
  • نشر قانونی آثار نویسندگان
  • مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

رایگان!

5/5 - (1 امتیاز)

دانلود رمان حایر از دیار اثر شیرازی. در این بخش از سایت کافه نویسندگان، رمان حایر از دیار اثر شیرازی را برای شما عزیزان آماده کرده‌ایم. برای دانلود رمان حایر از دیار اثر شیرازی با ما همراه باشید.

خلاصه رمان حایر از دیار اثر شیرازی

زندگی همواره آنچه ما میخواهیم و یا بر طبق آنچه که ما ترسیم کرده ایم، پیش
نمیرود. در طول رهگذر زندگی همیشه مسیرهای زیادی در پیش روی ماست. اما
گاهی مسیرها آنچنان محدود میگردند؛ که ما را توان انتخاب نیست و باید با تقدیر
خود کنار آمد و باید از داشته های خود جدا گشت. کنار آمدن با تقدیری که از طرف
خداوند نگاشته شده، شاید بهتر از آن باشد که به مقابله با آن برخیزیم. آری گاهی
باید رفت و تبدیل به یک خاطره شد و به قول سهراب چمدانی را که به اندازه
تنهایی ما جا دارد، برداشت و به سوی آوایی رفت که ما را میخواند؛ شاید آنجا
خانه ی دوست باشد.

بخشی از رمان حایر از دیار اثر شیرازی

آن دختر خانم نیز به همراه من آمده و در کناری ایستاده و من را نگاه میکرد. از
چهره ی او و فاصله ای که از من میگرفت، مشخص بود که خیلی معذب میباشد.
خب داخل این دانشگاه و با این همه رفت آمد، اگر کسی ما را با یکدیگر به
خصوص با این سر وضع من ببیند، نمیپرسند اینها چه صنمی با هم دارند؟!
به همین سبب به سمت دختر خانم رو کرده و گفتم:
– ببخشین اگه میشه وسایل من رو بر روی این صندلی بذارین و لطفاً بعد برید.
در حالیکه وسایل من را روی صندلی میگذاشت گفت:
– ببین نامردها چیکار کردن!
من به اطراف نگاهی انداخته و گفتم:
– عه مگه کار دیگه ای هم کردن؟
با تعجب به صورت من اشاره کرده و گفت:
-نه، صورت خود شما رو میگم.
با آوردن لبخندی بر روی ل*بها گفتم:
– نه بابا اینکه چیزی نیست، این حسن صورت منه که خیلی حاصلخیزه، هر
چیزی که داخلش کاشته میشه، خیلی زود جواب میده و سبز میشه.
سپس با اشاره به زیر چشم خود گفتم:
– ببینین، حاال هم بادمجون دارم (و بعد با اشاره به بینی خود) و هم کدو تنبل.
از لفظ و نوع گفتن من لبخندی بر روی ل*بهای او نشست و یک مقدار فاصله
خود را از حد ترخص به من نزدیکتر کرد.
سپس ادامه دادم:
– راستش من ورزشهای رزمی کار میکنم، برای همین اینگونه حوادث امری زیاد
بعید برایم نیست.
با تردید از گفته من نگاهی به من انداخت. خب باید هم به گفته من شک میکرد
آخر من هیچ دفاعی از خود نکرده بودم.

نقد و بررسی‌ها
  1. آتریسا

    عالی بود داستان جالب و پخته بود
    خداقوت به نویسنده عزیز قلمتون مانا ?

  2. سادات۸۲

    آقای شیرازی تبریک میگم.
    زحمات زیادی برای این رمان کشیدید و بالاخره منتشر شد.

  3. سادات۸۲

    آقای شیرازی تبریک میگم. انشاالله رمان های بعدی هم هنین عالی پیش برن.

  4. شیرازی

    سپاس از شما دوستان و نویسندگان بزرگ و ارجمند

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت