دلنوشته هریدا نویسنده ملینا نامور

توضیحات

در این بخش از سایت کافه نویسندگان، دلنوشته هریدا  را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود این اثر به قلم ملینا نامور با ما همراه باشید.

 

مقدمه:
زیبایی‌اش چشمم را گرفت تا آن‌جایی که خار‌های تیز وجودش را ندیدم!
من، تمام عمر محسور سرخی گل بودم. لطافت و بوی خوش! نمی‌دانم خودم یا قلبم اما ندیدیم… خارهای تیز روی ساقه گل را ندیدیم و اجازه دادیم زخمی بزرگ بر روی دستانمان یادگاری بگذارد؛ فقط با امید این‌ که شاید خار زمانی گل بدهد!
بخشی از اثر:
من، به تماشا نشسته‌ام. به تماشای گل که با هر وزش نسیم، گلبرگ‌هایش می‌ریزد.
این روزگار تمامش تقدیر است؟ شاید نه.
شاید این گل، از همان اول محکوم به پژمردن بود؛ مثل قلبی که در میان اشتیاقی بی‌پایان برای لم*س محبت خود را در دام زخم‌های بی‌رحم دیگری می‌بیند.
زخم‌هایی که هیچ‌وقت در انتظار گل دادن هریدا التيام نیافت؛ بلکه بدتر امید‌های نا‌به‌جایم زخمی می‌زدند بر روی خون گلگون دلمه بسته‌ی هریدا!
***
آخرین گلبرگ، زمانی که ناامیدی ریشه‌هایش را به انتهای گلبرگ رساند، همه چیز نابود شد!
همه چیز تقصیر خار است. خاری که حمایت را بلد نبود و عشقی هم نداشت.
تمام شد! هوهوی باد آخرین گلبرگ خشکیده، رنگ پریده را با خود برد.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دلنوشته هریدا نویسنده ملینا نامور”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *