توضیحات
در این بخش از سایت کافه نویسندگان، رمان خیط مات را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود این اثر به قلم پوررضا آبی بیگلو با ما همراه باشید.
خلاصه:
مردی در حال بازگشت است. دیگ ری گندی که اولادش پدی د آورده را جمع میکند، آن یک ی دلشکسته
است .
خانوادهای بیخی ال و پر امید، جمعیتی که به ندرت و استثناء میشود فردی را ی افت که افسرده باشد. کسانی
که زندگیشان بر هم قلاب شده و اگر هوای د یگری را نداشته باشند، همهشان بازنده بازی هستند که
سرنوشتهایشان برای شان خواب دیدهاند ؛ خوابی که یک وجب روغن رویش باشد. خواب نه! به هر حال
ضربالمثلی بود در همین مایهها… .
بخشی از ثز:
دادگاه آغاز شد .
قاضیْ سرنوشت، پشت میز بزرگ عدالت نشست و متهم را احضار کرد. متهم آمد! قوی، شکسته و استوار… جلوی می ز ا ی ستاد .
به نظر میرسید آدم او انسانی اَبَر باشد .
قاضی حکم را خواند :
– تو گمش کردی! سرنوشت همیشه باید همراه آدم باشه !
– قاضی سرنوشت! اشتباه نکنید! آدم همیشه باید با سرنوشتش باشه… اون رو قبول کنه !
قاضی به جلو خم شد و آهسته گفت :
– با من بحث نکن! بگو موضوع چیه؟
متهم که اشکش دم مشک بود و همانطور که بغض گلوی ش باعث شده بود همچون جغد بنالد گفت :
– لامذهب فقط چند دقیقه نبودم! گند زد به زندگیش… هر طالعی هم به جای من بود ترکش میکرد. اصلاً به حرفم گوش نمیداد.
مگه من ا ینجا بوقم؟ همهشون مثل هماند .





نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.