دیباچه دلنوشته تنگ بلوری
سفر کرده ام به اقیانوس های آزاد،
به جایی که گر قصد کنی جایی بروی به همه جا راه دارد…
حتی مکانی که در مقصد تو از هر ره به روی بن بست است.
اما در کنار اقیانوس،
گویی من اقیانوسم را گم کرده ام،
دلم چون تُنگ بلوریست، تنگ!
پس اقیانوس را رها می کنم…
به مقصد دیدن اقیانوس اختصاصی خودم
که چشمان توست!
بخشی از دلنوشته تنگ بلوری از بلوط
به ذهن که می آیی
تا به قلم روی،
زمان را پیش کش ذهن می کنم.
تو،
نه درقلب…
نه در روح…
نه در تمام من؛
بلکه تو در ثانیه های من وجودی
و بار عشق اندکی برای بیان تمام این روزها کوچک است.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.