داستانک دال الف دال الف شین

دانلود داستانک دال الف دال الف شین از rowza.در این بخش از سایت کافه نویسندگان،داستانک دال الف دال شین را آماده کرده ایم.برای دانلود داستانک دال الف دال شین از rowza با ما همراه باشید

[icon name=”bookmark” style=”solid” class=”red” unprefixed_class=”red”] خلاصه داستانک دال الف دال الف شین:

میگن اگه دنیا تو مشتمه چون داداشم پشتمه! راست میگن داداش که داشته باشی تکیهگاه داری ، حامی داری، اونی که همیشه اشکهات رو پاک میکنه. داداش بهتر ی ن دوستته پس قدرش رو بدونی د، داداشت بدون هیچ چشم داشتی ، بدون هیچ قصد و نیت بدی همیشه کنارته تو غصه ها تو شادیها همیشه هوات رو داره… .

[icon name=”book” style=”solid” class=”red” unprefixed_class=”red”] بخشی از داستانک دال الف دال الف شین:

لبخندی از جنس مهربونی، خوشی، باور، روی دوتا گل غنچه‌ی سرخ صورتش کاشت. دست پر مهرش رو گذاشت روی دست‌های خسته و ناتوان من معلول! آره متاسفانه من سال‌های جوونی عمرم رو زمینگیر شدم. جز صندلی چرخدارم کسی نمیدونه، نمیتونه درک بکنه زمینگی ر شدن چه احساسی داره. دلم برای یه‌بار دیدن کوچه، خیابون، حیاط، پر میزنه؛ میخوام قدم بزنم ولی … دیگه قدم زدن شده آرزوی محال. ابرهای دلتنگی بازم مثل هر روز، هر دقیقه، هر ثانیه، پناه آوردن به چشای خسته و بیمارم. بغضام گرفت ولی دی گه گر یه چه فایده‌ای داره؟ متوجه‌ی حال بدم شد. موبایلش رو از داخل جیب اسپورت شلوار آبی رنگ اش برداشت و مشغول ور رفتن باهاش شد. خیلی کنجکاو شدم بدونم باکی چت میکنه؟ اما با پخش شدن آهنگ مورد علاقم، همهی تصوراتم پر کشیدن رفتن هوا. لبخند بیجونی پاشیدم به روش. موبایلش رو گذاشت رو میز کنار تختم، اومد سمتم زانو زد جلوی پاهای بیحسم. دست‌های گرماش رو گذاشت روی دستهای سردم، بو*سه‌ا‌ی عمیق کاشت روی دست‌هام و بلند شد. غرق در دو گو ی در یای مهربونی شدم. خدایا شکرت بابت داشتن‌اش. یک دفعه رو هوا و زمین معلق شدم. جیغ کوچیکی زدم و با ترس نگاهاش کردم. خندید، بعد مدت ها از ته دلاش خندید. به خودم گفتم نترس، تا وقتی داداشت پشتت هست ترس معنی نداره که . … محکم دستهام رو دور گردناش حلقه کردم و سرم رو گذاشتم رو سی*نهاش. صدای ضربان قلباش بهتر ین آهنگی بود که بعد مدت ها میشنیدم. تکیه‌گاهم بود، کنارم بود، د یگه چه غمی داشتم؟ بلندم کرد و به پرواز درم آورد، ر ریه‌هام رو پر از هوای امید کرد. بازم مثل هر روز اومد به دیدنم، دلخور شدم. نمیخواستم بیشتر از این عذاب بکشه، با سرد تر ین لحن ممکن گفتم:
-خوشت میاد هر روز میای تا زمینگیرشدن من رو تماشا کنی؟


[icon name=”address-card” style=”solid” class=”red” unprefixed_class=”red”] اطلاعات اثر:


  • [icon name=”align-justify” style=”solid” class=”red” unprefixed_class=”red”] دسته بندی: داستانک
  • [icon name=”address-card” style=”solid” class=”red” unprefixed_class=”red”] عنوان: دال الف دال الف شین
  • [icon name=”male” style=”solid” class=”red” unprefixed_class=”red”] نویسنده: rowza کاربر نجمن کافه نویسندگان
  • [icon name=”map” style=”solid” class=”red” unprefixed_class=”red”] ژانر: تراژدی،عاشقانه

[icon name=”address-card” style=”solid” class=”red” unprefixed_class=”red”] شناسنامه اثر:


  • [icon name=”font” style=”solid” class=”red” unprefixed_class=”red”] سطح اثر: محبوب
  • [icon name=”eye” style=”solid” class=”red” unprefixed_class=”red”] ناظر: حورا
  • [icon name=”check-square” style=”solid” class=”red” unprefixed_class=”red”] ویراستار: DiMond
  • [icon name=”paint-brush” style=”solid” class=”red” unprefixed_class=”red”] طراح: نرجس شهبازی
  • [icon name=”user-alt” style=”solid” class=”red” unprefixed_class=”red”] کپیست: مبینا دلگشایی