دانلود رمان الماس آبی جلد دوم طلسم آبی اثر aramis.h با ژانر تخیلی ،معمایی و با لینک مستقیم در سایت کافه نویسندگان
خلاصه رمان الماس آبی
حالا سیسیلیا پیر شده و در حالی که با مشکلات پیری دستوپنجه نرم میکند، دوباره درگیر نوعی طلسم یا بهتره بگم یک نفرین میشه. اینبار رقیب اونا یک جادوگره که از الماس آبی تغذیه میکنه. اون سعی داره نوعی نفرین رو نهتنها بر جنگل، بلکه روی کل زمین اجرا کنه.شخصیتهای قدیمی و شخصیتهای جدید وارد داستان میشوند و همه برای شکستن نفرین به هم کمک میکنند. اونا باید بفهمند جادوگر کیه و چطور میشه شکستش داد
بخشی از رمان الماس آبی
روز گرم و طاقت فرسایی بود، همه سخت در تالش یافتن شیء با ارزشی کلنگ میزدند. ناگهان یکی از معدن چی ها فریاد زد: – ملگیا، ملگیا یافتم، یافتم! اطرافیان دست از کار کشیده و به تماشای آن سنگ با ارزش آمدند. حیرت را میشد در چشمان همگان دید. نور بر الماس بزرگ که حداقل ۱۱۱قیرات وزن داشت، میدرخشید. او یکی از کمیاب ترین الماسهای جهان را در دست داشت. چندی بعد آنها او را به معبد برده و برای تبرک به بتی که به عنوان خدا میپرستیدند، هدیه دادند. سالها گذشت. هرروز عدهی زیادی از هندوها برای دعا و نیایش به آن معبد میآمدند. تا اینکه روزی یک خارجی وارد معبد شد و… .
***
نگاه عمیقم به جواهر مرا به عمق دریا برد. روزی که برای اولینبار او را دیدم، انعکاس درخشش الماس را میشد در چشمانم دید. با صدای شخصی چشمان خیرهام را برای زدن پلک بستم. – الماس امید! قشنگه، نه؟ – اوه بله! – میگن نفرینشدهست، همهی صاحبهاش معتقدن بدشانسی میاره. سکوت کردم و نگاهم را دوباره به الماس دادم، به یاد آن چشمها، مانند من به الماس خیره شد. – کمیاب، زیبا و نفرین شده! لحن جدی خود را تغییر داد و خندان گفت:
– به هر حال به نظرم واسه این موزه زیادم بدشانسی نیاورده. دستش را جلو آورد.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.