دانلود رمان جنجال
در این بخش از سایت کافه نویسندگان،رمان جنجال را برای شما عزیزان اماده کردهایم.برای دانلود این رمان زیبا همراه ما باشید
خلاصه رمان جنجال
داستان روایتگر زندگی سرگرد امیرعباس صامتی،یکی از بهترین نیروهای ستاد مبارزه با مواد مخدر،مردی جدی و نفوذ ناپذیر که سالهاست از زندکی کردن برای خود دست کشیده و وقت خود را صرف خانواده و کارش کرده است.امیرعباس پرونده ای در دست دارد که به نتیجه رساندن آن باعث به وجود آمدن فصل جدیدی در زندگی اش می شود.فصلی به نام کتاب عاشقی…
تو را مرد میخوانند. تو آفریده شدی برای ساختن.تو یک آشیانه همه چیز تمام برای من میسازی و من به این ایمان دارم.هر چقدر انکار کنی فایده ای ندارد .جانم نمیتوانی مرا از خود برانی. اصلا بگذار من از آشیانه مان بگویم آن وقت شاید دست از رفتن بکشی و فعل ماندن صرف کنی. ستون قرص و محکم این خانه تو شانه هایت هستید.شانه هایی که تکیه گاه من است. دستانت حریم من است وقتی مرا در حصار آغوشت میکشی.آغوشت سلول انفرادی من است، مختصاتی که کسی حق ندارد به آن قدم بگذارد. قلبت نقطه مرکزی خانه ماست. در واقع همه چیز از قلب تو شروع شد درست همان زمانی که قلبت را لمس کردم. من با لمس قلبت حرفه ای خوابیده در سیاه چال چشم هایت را خواندم. بخواهی برایت تا صبح میگویم. میگویم تا بفهمی و ببینی که همه چیز این آشیانه به تو و حضورت ربط دارد.در اصل بی تو اصلا منی وجود ندارد که آشیانه داشته باشد. تو را مرد میخوانند اما یک من را کنار صفت تو جا انداخته اند. تو را باید مردِ من بخوانند.
بخشی از رمان جنجال
پژواک کوبیده شدن قدم های محکمش در راهروی اداره قدرتش را به رخ کسانی که ادای احترام نظامی می کردند میکشید. تنها واکنشش تکان دادن سرش بود، همه میدانند که این مرد سخت و نفوذ ناپذیر با هیچ کس شوخی ندارد و ملاطفتی در کارش نیست. یک جورهایی حساب میبرند از اویی که پرونده های بزرگ و مهم ستاد مبارزه با مواد مخدر را به ثمر رسانده. پرونده ای که در دست دارد را آنقدر می فشارد که انگشتان دستش به قرمزی می زنند. هیچ پرونده ای این چنین با غیرت و غرورش بازی نکرده. خون خونش را میخورد و تا پایان حکومت امروزه خورشید بر آسمان آرام و قرار ندارد. مگر میشود حیواناتی چون مودت با نفس نحس و نجسشان هوای شهر را آلوده کنند و او آرام بماند. با رسیدن به اتاقش در با ضرب باز می کند و پس از ورود.با شدت میبنددش به سمت میز قدم برمیدارد و پرونده را روی میز پرت میکند. مغزش در حال سوت کشیدن است اما باید یکبار دیگر تمام آن پرونده نحس را زیر و رو کند.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.