رمان میان لاشه ایستگاه متروکه اثر رهایش

دانلود pdf رمان میان لاشه ایستگاه متروکه اثر محرابه سادات قدیری (رهایش)
دسته‌بندی‌ها: , نویسنده: محرابه سادات قدیری (رهایش) تاریخ به روز رسانی: 8 مرداد 1401
اطلاعات اثر:
  • دسته‌بندی:داستان و رمان
  • عنوان:رمان میان لاشه ایستگاه متروکه
  • ژانر:عاشقانه | اجتماعی
  • تعداد صفحات:1998
سوالی دارید؟
  • جدیدترین آثار
  • برترین آثار از برترین نویسندگان
  • خرید مطمئن
  • نشر قانونی آثار نویسندگان
  • مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

ناموجود

5/5 - (3 امتیاز)

دانلود رمان میان لاشه ایستگاه متروکه

دانلود رمان میان لاشه ایستگاه متروکه اثر محرابه سادات قدیری (رهایش).در این بخش از سایت کافه نویسندگان،رمان میان لاشه ایستگاه متروکه را برای شما عزیزان آماده کرده‌ایم.برای دانلود رمان میان لاشه ایستگاه متروکه اثر محرابه سادات قدیری با ما همراه باشید.

خلاصه رمان میان لاشه ایستگاه متروکه

مهندسی که در یک روستای کوهستانی ناشناس و در سکوت زندگی میکنه از خانواده ش جدا شده و به خاطر اختلافاتی که داشته و مرگ همسرش این زندکی رو ترجیح میده اما با امدن دوست صمیمی و برادر خانومش آرامشش به هم میریزه . با ورود خانم دکتری برای کار در خانه بهداشت روستا، میان این دو اتفاقات و حس هایی به وجود میاد …..

بخشی از رمان لاشه ایستگاه متروکه

الله یار دستی تکان داد، چیزی هم زمزمه کرد که به گوش مرد جوان نرسید. پا به اتاق گذاشت و در را به رویِ سرمایِ سوزناکِ زمستانِ کوهستان بست. هر چند اتاق هم چندان گرم نبود. دست به شال گردن ضخیمش برد و حین باز کردنش نگاه به بخاریِ هیزمیِ کنج اتاق انداخت. کاش پیش از آن که الله یار برود، از او می خواست آتش بخاری را مهیا کند.

شال گردن را روی تخت انداخت و پای بخاری زانو زد و دریچه ی کوچکش را باز کرد. آتش خاموش شده بود و محفظه ی بخاری پر بود از خاکستر. فکر کرد شاید بهتر بود به حرف آقابابا گوش می کرد و پیش از آمدن سرما برای خود یک بخاری برقی می خرید. نفس عمیقی کشید و از اتاق بیرون رفت. تا چشم کار می کرد همه جا را برف سنگینِ سفیدی پوشانده بود.

چشم هایش را باریک کرد و خیره ی پیش رویش شد. فصلی غیر از زمستان اگر بود، از آن بالا انتهایِ دره ی کم عمقِ و جاده ی منتهی به روستا به خوبی دیده می شد. زمستان اما چیزی جز سفیدی برف به چشم نمی خورد. نگاه از دره گرفت و دسته ی هیزم هایی که الله یار آورده بود از انتهای ایوان برداشت.

بعد از روشن کردن بخاری و در فاصله ای که اتاق گرم می شد، قهوه عجیب می چسبید. پا به اتاق نگذاشته صدای سلامِ بلندی نگه اش داشت. سر چرخاند و پایین پله ها، مردی را دید. با وجودی که سر و صورتش را پوشانده بود حدس این که نورالله باشد سخت نبود. قد بیش از حد بلندش از تمام سکنه ی روستا مجزایش می کرد. پله ها را که بالا می آمد، شالِ پیچیده دور سر و صورتش را باز کرد، نفسی گرفت و دست پیش برد.

– بده من مهندس. به الله یار گفته بودم بخاری ره واسه ت آتیش کنه بعد بیاد. دیدمش بالا نیومده، هیمه ها ره انداخت این کنج و رفت. سرش با ته ش می زنه. مرد جوان هیزم به بغل به سمت اتاق راه افتاد:

– خودم ردیفش می کنم. نورالله دستکش هایش را بیرون کشید، درون جیب اورکتش فرستاد و پشت سر مرد جوان راه افتاد: – تعارف که نداریم مهندس. می دونم هنوز چَم و خمِ شه بلد نیستی. بده برات ردیفش می کنم. آقا معلم می گفت دیشب تو مدرسه موندی، آره؟ دیر که کردی، آق¬بابا دلنگران شد. عین مرغ سرکنده هی تو خونه راه می رفت و می گفت خدا نکرده بلا ملا سرت نیومده باشه. خوب خودِته تو دلش جا دادیا. بیا این ور، من الان درستش می کنم

دیگر رمان‌های محرابه سادات قدیری (رهایش)

  1. رمان هست های نیست
  2. رمان خزان خنده های خزر
  3. رمان دست هایم حافظه دارند
  4. رمان بادها مسیر دیگری دارند
  5. رمان هجوم وهم بیابان ها
  6. رمان حسرت
  7. رمان شاید خدا گم شد

رمان‌های پیشنهادی

  1. رمان سالتو اثر مهدی افروزمنش
  2. رمان باده لعل اثر بهاره غفرانی
  3. رمان معجزه دریا اثر مریم روح پرور
  4. رمان توسکا اثر هما پور اصصفهانی
  5. رمان نیلوفر آبی اثر زهرا

اگر صاحب امتیاز این اثر هستید

دسته‌بندی

داستات و رمان

نویسنده

ملیت

ایرانی

ژانر

عاشقانه, اجتماعی

نوع

کتاب الکترونیک

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “رمان میان لاشه ایستگاه متروکه اثر رهایش”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت