دانلود کتاب سه نمایشنامه معاصر
دانلود کتاب سه نمایشنامه معاصر اثر پژمان پروازی.در این بخش از سایت کافه نویسندگان،کتاب سه نمایشنامه معاصر را برای شما عزیزان آماده کردهایم.برای دانلود این کتاب با ما همراه باشید.
خلاصه کتاب سه نمایشنامه معاصر
کتاب حاضر،مجموعه ای از سه نمایشنامه،نوشته ی پژمان پروازی می باشد .یک داستان مجزا ؛ در سه پرده تنظیم شده و شخصیت های آن را دو پرسوناژ مرد و زن که آقا و بانو نامیده شده اند ، تشکیل می دهند ،اما در واقع هر پرده شاهد یک داستان متفاوت با دو انسان دیگر هستیم که در قالب آقا و بانو ، یک قسمت مشترک از زندگی شان را به صحنه می آورند.مهمانی ؛ نمایشنامه ی معمایی جنایی پر از تعلیق و هیجان است و پنج شخصیت در آن ایفای نقش خواهند کرد. آقای توک ؛نماینده ی تمام انسان های امروزی است که خارج از چارچوب و قالب هایی مثل جنسیت ،نژاد ، زبان ، ملیت و غیره ، در میان زندگی پرهیاهوی دیجیتال و مدرن به جستجوی هویت خود می پردازد و با استفاده از منولوگ های حاصل از جریان سیال ذهنی ، آن را به چالش می کشاند .
بخشی از کتاب سه نمایشنامه معاصر
یک اتاق مجردی معمولی با وسایل ساده : صحنه آقای توک،حدود پنجاه ساله : شخص بازی
توک در حال مرتب کردن تختخوابش هست و زیر لب آوازی را زمزمه می کند. خوشحال به نظر می رسد توک : خب ، اینم از این ، بذار ببینم دیگه چی کم دارم،آهان نه …، همه چی درسته ، فقط مونده که بیژامم برسه ، بعد ..،ببینم ،بعد که چی؟ بعدش چی میشه؟ حالا اومدیم بیژامه هم رسید ، اونو پوشیدم ، خب بعدش چی؟ اصلن قراره چه اتفاقی بیفته؟ چرا من به خاطر یه بیژامه اینقدر احساس خوشحالی می کنم ؟ ببینم ، اصلن من چرا اینقدر از خودم سئوال می پرسم وقتی که جواب هیچکدوم رو نمی دونم ؟ … ای بابا، ول کن ،هرچه بادا باد! دم رو باید غنیمت شمرد ، وقتی که حتی آدم از یک دقیقه بعدشم خبر نداره ،چه دلیلی داره بشینه و زانوی غم بغل بگیره و چه کنم ، چه نکنم بکنه .
آینده رو اصلن هیچکس ازش خبر نداره ،….،بذار واسه خودم یه چای قند پهلو درست کنم … ساعت هنوز چهار نشده، دیگه بیژامه تا چهار و پنج باید پیداش بشه با چای کیسه ایی چای درست می کند و سوت می زند ، بعد خوشحال روی صندلی می نشیند و به چایی اش خیره می شود خوشحالی ،مگه نه؟ الان با قند می خورمت ، خورده میشی،تموم میشی، میری و دیگه نیستی، اوه،کو حالا تا دوباره بخواد همه چیز تجزیه و تبدیل بشه ؟! کلی زمون لازم داره ، راستی بذار ببینم ، …، خب هنوز وقت داریم تا بیژامه بیاد ، شاید یه چرتی هم بزنم،اما نه ،نه ، تخت رو که همین حالا مرتب کردم ، اصلن تازه همین نیم ساعت پیش بودش که از خواب پاشدم !
هاهاهاها، میبینی پسر چه فراموش کار شدی،می بینی؟به سمت آیینه می رود یا آیینه را بر می دارد و خودش را برانداز می کند و دستی به سر و صورتش می کشد آخه لامصب ، تو هنوز پنجاه سالتم نشده که اینقدر شکسته بنظر میای و فراموش کار شدی، چرا ؟ چرا؟ ]آیینه را رها می کند یا از آن دور می شود . ای بابا،داستان داره، ول کن اصلن، هرچه بادا چی؟ باد . آفرین .ساعت چرا اینقدر دیر جلو میره بابا، یه بیژامه آوردن که این همه طول نداره،فکر می کنن میخوان آپولو بپرونن! سفارش ؛ اینترنتی،پول ؛ اینترنتی، کسب و کار؛ اینترنتی،خورد و خوراک ؛ اینترنتی، همه چیز اینترنتی ! حتی بیژامه ! آخه بیژامه چی هست که بخواد اینترنتی باشه؟! حالا چرا من برای یه بیژامه اینقدر ذوق زده ام؟
چرا اینقدر از خودم سئوال می کنم وقتی جواب هیچکدومش رو نمی دونم؟ چکار داشتم،آهان ،چای ،داشتم چای می خوردم … بذار چایم تموم بشه ، بعد برا خودم یه داستان تعریف می کنم تا بیژامه از راه برسه ، یا شایدم برم یه چرت بخوابم ، ساعت چنده؟ …، وقت هست ،تازه سه و نیم هم نشده،گفتش چهار و پنج میاد ، کم کم میتونم نیم ساعت بخوابم . ولی آخه مگه تازه از خواب پا نشدم؟ چرا،ببین،تختخواب هم مرتب هستش و نشون میده از خواب پاشدم و مرتبش کردم ، عادت دارم،به محض پاشدن از خواب پیش از هرکاری تخت خوابم رو مرتب می کنم،بعد میرم …،بعدش کجا میرم؟…………..، بعدش،آه ، بعدش میرم دست و صورتم رو میشورم ، بعدشم ،ببینم ،من مگه تازه از خواب پا نشدم؟……. چون تختخواب رو مرتب کردم، پس چرا نرفتم دست و صورتم رو بشورم؟
عجب حواسی دارم، آخ آخ آخ ، پس این بیژامه کی میاد؟ هنوز وقت دارم ، بذار اول برم دست و رومو مثل آقاها بشورم،بعد هم …..،بعد چکار می کردم؟ بذار ببینم به سمت تختخواب می رود و تمرین می کند اول تختخواب،بعد دست و صورت،بعد مسواک،بعد خواب! چی؟ خواب؟ اینجوری هیچیش درست از آب در نمیاد که ! ه ه ه ، ول کن بابا،هر چه بادا باد،دم غنیمته، بذار بیژامه بیاد بپوشمش بهت میگم دنیا دست کیه،حالا صبر کن . تو یه جایی که یادم نیست کجا بود خونده بودم ، شایدم شنیده بودم،شایدم دیده بودم،ول کن حالا،چی داشتم می گفتم ،آهان اونایی که بیژامه می پوشن، یه سر و گردن از بقیه بالاترن ! بوف،خنگا! آخه بیژامه پوشیدنم شد افتخار؟ چاییم سرد شد بابا،اونقدر با خودم حرف زدم یادم رفت که چاییمو بخورم . سرد شده بود .هنوز تازه چهارم نشده،گفتش بیژامه چهار و پنج میاد، وقت دارم که یه ذچرت بزنم ، اما نه ، تازه از خواب بلند شدم که،ایناهاش،تختخواب مرتب هستش، ولی یادم نیست که رفتم دستشویی یا نه؟……….. یادم نمیاد
اگر صاحب امتیاز این اثر هستید
راهنمای دانلود
- درصورت عدم دانلود فایل اثر، روی لینک دانلود کلیک راست کرده و گزینه ی باز شدن در تب جدید را انتخاب کنید.
- تمامی لینک های دانلود بصورت مستقیم هستند.
- درصورت وجود مشکل در لینک دانلود رمان ها ، در بخش نظرات اطلاع رسانی کنید تا مشکل رفع گردد.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.