رمان نامتقارن

دانلود رمان نامتقارن اثر red writer.در این بخش از سایت کافه ویسندگان،رمان نامتقارن را برای شما عزیزان آماده کرده ایم.برای دانلود رمان نامتقارن اثر red writer با ما همراه باشید

 خلاصه رمان نامتقارن

پونه جم در کل دوران زندگی مشترکش با همسرش نامی، شیفتگی و فریادهای زیادش برای خواسته شدن و حفظ رابطه اش نافرجام می ماند و تصمیم به طالق می گیرد، برگشت غیرمنتظره خانواده همسرش به همراه مرد جدیدی به نام یغما منجر به اتفاق های پیش بینی نشده ای می شود که در تصمیم ادامه زندگی مشترکش با نامی اثر می گذارد و . دست عرق کرده ام را به گوشه مانتوام می کشم استرس باعث شده بود دهانم مزه تلخی بدهد با اینکه توافق کرده بودیم بدون مشکلی از هم طالق بگیریم اما باز هم نگران هستم زیر قول و قرارهایش بزند خودم خوب میدانم کارم انقدر ساده و بدون مشکل حل نمیشود

 بخشی از رمان نامتقارن

با گوشه روسری ام خودم را کمی باد میزنم گرما به اندازه کافی موفق در کالفه شدن بیشترم شده بود، گوشه سالن چشمم به اب سرد کن می افتد تقریبا به سمتش پرواز میکنم سروصدای داخل سالن اعصابم را به هم ریخته بود وبیشتر شوک زده از این حجم زن و مردی که دم از تفاهم نداشتن، میزدند . لیوان یکبار مصرفی برمیدارم و کمی آب می ریزم همین که لیوان را به دهانم نزدیک میکنم صدایش را نزدیک به خودم میشنوم تکان بدی می خورم و چون انتظارش را نداشتم لیوان از دستم می افتد و مقداری از اب روی شلوارم پاشیده می شود. دستم را روی قفسه سینه ام که به شدت باال و پایین میشد، میگذارم و عصبانی سمتش برمیگردم و حرص زده میگویم : چه خبره ته اروم تر ترسیدم . همان فاصله کم را هم پرمیکند شاید فاصله صورتمان از هم فقط چند سانت باشد، چشمان قرمز و صورت اصلاح نکرده اش بیشتر از هر چیزی خستگی اش را نشان می دهد. هر چند با آن کت وشلوار توسی رنگش که بیشتر از هروقت دیگری، معرکه روی تنش نشسته بود، ظاهر همیشه خونسرد و البته مدعی اش را حفظ کرده بود و همین بیشتر عصبانی ام میکرد. پوزخندی می زند از همان هایی که من یک روزی دیوانه اش بودم و برایم بینهایت جذاب بود چشم در چشمم می شود با صدای آهسته اما بمش و آن چشمان زوم شده اش می غرد : چرا ترسیدی؟ این همه مَنَم مَنَم میکنی و ادعات زمین و آسمون خدا رو سوراخ کرده ، عیب و عارت نیست میترسی واقعا؟