کتاب آدمکش کور
دانلود کتاب آدمکش کور اثر مارگارت اتوود.در این بخش از سایت کافه نویسندگان،کتاب آدمکش کور را برای شما عزیزان آماده کردهایم.برای دانلود کتاب آدمکش کور اثر مارگارت اتوود با ما همراه باشید
کتاب آدمکش کور در سال ۲۰۰۰ توانست جایزه بوکر را نصیب مارگارت اتوود کند. او همچنین یکی از بنیان گذاران بنیاد نویسندگان کانادا است؛ سازمانی غیرانتفاعی که برای تقویت جامعه نویسندگان کانادا میکوشد. در کنار خدمات بی شمارش به ادبیات کانادا، او از متولیان بنیانگذاری جایزه شعر گریفین است
معرفی کتاب آدمکش کور
کتاب آدمکش کور نوشتهی مارگارت اتوود نویسندهی کانادایی است. از نظر منتقدان آدمکش یکی از بهترین آثار مارگارت اتوود است. کتاب آدمکش کور در سال 2000 موفق به دریافت جایزه «بوکر» شد. آدمکش فضایی سوررئال دارد و ممکن است در ظاهر یک رمان پلیسی یا جنایی به نظر بیاید اما اینطور نیست. موضوع آدمکش کور حول روابط و خاطرات یک خانواده میچرخد. اما روایتهای درهم تنیده که به ظاهر از هم جدا هستند در یک خط به هم میرسند و اثری مستقل و منحصر به فرد را برای خواننده شکل میدهد. خواندن این کتاب نیازمند حوصله است چرا که روایت کتاب در ابتدا آهسته شروع میشود. اما به تدریج مخاطب به دلیل شخصیتپردازی قوی با داستانی پر کشش با پایانی مهیج و حیرتآور که قطعا از ویژگیهای برجستهی این اثر است روبهرو خواهد شد.
مارگارت آتوود در رمان آدمکش کور فضاهایی کلاسیک را با ساختاری مدرن برای خواننده ترسیم میکند. در این کتاب سه داستان در کنار هم، اما مجزا از هم روایت میشوند. آتوود با درونمایهای مشترک در همهی داستانها، فضایی هولناک و پیچیده را خلق میکند تا در نهایت خواننده را به حل معما نزدیک کند.
داستان کتاب آدمكش كور با مرگ لورا شروع ميشود و با اعترافات «آيريس» که حالا چندین سال از عمر او گذشته است به پایان مي رسد، دستنوشته هاي آيريس هستهی اصلی داستان را تعیین کرده است و روايتهاي ديگری که در کنار اعترافات و صحبتهای او گفته میشوند به نوعی درستی و صحت دستنوشته ها را مشخص میکند.
خلاصه کتاب آدمکش کور
داستان کتاب آدمکش کور مربوط به زندگی یک خانواده است.آیریس اکنون در سن ۸۰ سالگی ماجرای هرآنچه بر خودش و خوانواده اش گذشته را مرورد می کند. و این مرور خاطرات با خودکشی خواهش لارا چیس – یکی از شخصیتهای اصلی – در جوانی آغاز میشود.آیریس کودکی خود و لارا را به خاطر میآورد و پس از آن جوانی و ازدواجش با یک مرد ثروتمند تورنتویی که از آن با عنوان رابطهرای سرد و غیرعاشقانه یاد می کند و…در دل این داستان، راوی از کتابی می گوید که لارا نوشته است و پس از مرگش توسط آیریس منتشر می شود. این کتاب، آدمکش کور نام دارد و داستانی است درباره نویسنده ای به نام آلکس توماس که روابط مبهمی با این دو خواهر دارد.رفته رفته با نقل داستان ها در دل یکدیگر واقعیت هایی راجع به زندگی لارا و آیریس و نقش آلکس روشن می شود و…
این رمان در ۱۵ بخش به دو داستان متفاوت اشاره می کند. داستان هایی که از کلیت آغاز می شود و رفته رفته نویسنده جزئیات را آشکار می کند.
بخش دوم کتاب آدمکش کور درباره الکس توماس، نویسنده داستانهای علمی تخیلی است که رابطهای مبهم با خواهران دارد. این داستان روایت دیگری را هم در دل خود دارد، یک داستان علمی تخیلی که توسط همتای تخیلی الکس روایت میشود. این رمان به شکل مکاشفهای تدریجی است که هم جوانی و هم پیری آیریس را روشن میکند، و اتفاقات زندگی آنها قبل از جنگ جهانی دوم میپردازد. لورا و آیریس در خانهای به نام آویلیون زندگی میکنند. مادر آنها در جوانی میمیرد و رنی، سرپرست، مسئولیت کامل دختران را به عهده میگیرد. همانطور که رمان آشکار میشود، و رمانرمان از حوادث واقعی الهام گرفته است. کتاب آدمکش کور داستان قتل و ارتباط خارج از خانواده و خودکشی را روایت میکند و خواننده را مرحله به مرحله به کشف معما میبرد.
مارگارت اتوود نویسنده کتاب آدمکش کور
مارگارت آتوود در ۱۸ نوامبر ۱۹۳۹ در اتاوا زاده شد. او کودکی خود را در جنگل های شمال کبک در کنار پدرش که یک گیاه شناس بود، گذارند. تجربه ی این نوع زندگی در دوران کودکی، بعدها در آثار آتوود در به کارگیری تعبیرهایی از دنیای جانوران و طبیعت نمود یافت.او تاکنون بیش از ۳۰ کتاب شامل رمان، داستان های کوتاه، شعر و نقد ادبی، تاریخ اجتماعی و کتاب های کودکان را به تألیف رسانده است. آثار او ریشه در رئالیسم سنتی دارند و در نوشته هایش از زن به عنوان شخصیت اصلی استفاده می کند. آتوود در داستان هایش واقعیت های اجتماعی را با تخیل، اسطوره شناسی و طنز همراه می کند.مارگارت اتوود نویسنده، شاعر و منتقد کانادایی طی مراسمی در پراگ، جایزه بین المللی «فرانتس کافکا» ۲۰۱۷ را به پاس یک عمر دستاورد ادبی خود دریافت کرد.
متن پشت جلد کتاب آدمکش کور
پا به پای سرنوشت خانواده ای که جنگ مستقیم و غیر مستقیم بر بادش می دهد، مردی ناشناس برای زنی ناشناس به روایت داستانی سوررئالیستی نشسته است. هر دو داستان در بزنگاهی با هم ترکیب می شوند و آدمکش کور را پدید می آورند؛ داستان کشندگانی که همان قدر هولناکند که دوست داشتنی و همان قدر ظالمند که مظلوم.
بخشهایی از کتاب آدمکش کور
دیروز آن قدر خسته تر بودم که تمام مدت روی کاناپه دراز کشیدم و هیچ کاری نکردم. بنا به عادت گفتگوی روز تلویزیون را تماشا می کردم، که در آن اطلاعاتی را بدون ملاحظه آشکار می کردند. آشکار کردن بدون ملاحظه اطلاعات مد شده است: مردم اطلاعاتی درباره خود و دیگران آشکار می کنند. این کار را از فرط نگرانی و گناه، و به خاطر خوش آمد خودشان می کنند، ولی بیشتر به این دلیل که می خواهند خودشان را نشان دهند، و آدم های دیگر هم می خواهند تماشایشان کنند. من خود را از آن ها مستثنی نمی کنم: من هم از تماشای این گناهان کوچک زشت، این نابسامانی های کثیف خانوادگی، و این ضربه های روحی لذت می برم.
ده روز بعد از تمام شدن جنگ، خواهرم لورا خود را با ماشین از روی پل به پایین پرت کرد. پل در دست تعمیر بود و لورا درست از روی علامت خطری گذشت که به همین خاطر آن جا نصب کرده بودند. ماشین شاخه های نوک درختان را که برگ های تازه داشتند شکست، بعد آتش گرفت، دور خود چرخید و به داخل نهر کم عمق دره ای افتاد که سی متر از سطح خیابان فاصله داشت. قطعه هایی از پل روی ماشین افتاد، و چیزی جز تکه های سوخته بدن لورا باقی نماند.
چرا اینقدر به نوشتن خاطراتمان علاقهمندیم؟ حتی وقتی که هنوز زندهایم، میخواهیم وجودمان را، مانند سگهایی که به شیر آتشنشانی می شاشند اثبات کنیم. عکسهای قاب کردهمان را، دیپلمهایمان را، کاپهای روکش نقرهشدهمان را به نمایش میگذاریم؛ حروف اول ناممان را روی ملافههایمان میدوزیم، ناممان را روی تنه درختان حک میکنیم، یا با خط بد روی دیوارهای دستشویی مینویسیم. همه اینها زاییده یک احساس است: امید! یا به کلام سادهتر جلب توجه! حداقل در پی شاهدی هستیم. نمیتوانیم تحمل کنیم صدایمان، مانند رادیویی که از کار میافتد، سرانجام ساکت شود.
تنها راه نوشتن حقیقت تصور هیچ وقت خوانده نشدن نوشته هایت است. نه توسط کسی، و نه حتی، مدتی بعد توسط خودت. در غیر این صورت بهانه تراشی را شروع می کنی.
اگر صاحب امتیاز این اثر هستید
هنوز بررسیای ثبت نشده است.