دانلود کتاب مرگ قسطی اثر لویی فردینان سلین.در این بخش از سایت کافه نویسندگان،کتاب مرگ قسطی را برای شما عزیزان آماده کردهایم.برای دانلود کتاب مرگ قسطی اثر لویی فردینان سلین با ما هماراه باشید.
کتاب مرگ قسطی
کتاب مرگ قسطی، رمانی نوشته ی لویی فردینان سلین است که اولین بار در سال 1936 انتشار یافت. اولین رمان سلین، «سفر به انتهای شب» و دنباله ی آن، یعنی همین کتاب، نوعی جدید از داستان نویسی را به وجود آوردند و صداقتی را نسبت به افکار و کارهای نویسنده ارائه کردند که مخاطبین تا به حال در هیچ اثری ندیده بودند. در کتاب مرگ قسطی، کاراکتری به نام فردینان باردمو که به نوعی، تداعی کننده ی شخصیت و زندگی خود سلین است، بیماران فقیری را در پاریس معالجه می کند که معمولاً پولی به او نمی دهند اما از وجود او کمال استفاده را می کنند. روایت داستان به صورت خطی دنبال نمی شود و گهگاه به دنیای خاطرات گذشته و حتی رویا و فانتزی سرک می کشد. این رمان شگفت انگیز از یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم، تجربه ای فراموش نشدنی و منحصر به فرد برای مخاطبین است.
معرفی کتاب مرگ قسطی اثر لویی فردینان
در اولین جمله از کتاب مرگ قسطی اثر لویی فردینان سلین صحبت از تنهایی، فضای سنگین و غمناک به میان میآید که میتوان همه آنها را در کتاب مشاهده کرد. فردینان، شخصیت اصلی کتاب مرگ قسطی، پزشکی است که از دست بیمارانش ذله شده، به تنگ آمده و به زمین و زمان فحش میدهد. همهشان او را دیوانه میکنند، افراد زباننفهمی که همیشه همهچیز را باید دوبار برایشان تکرار کرد. افرادی که از حضور پزشک سوءاستفاده میکنند تا سرگرم شوند!
تقریبا ۶۰ صفحه ابتدایی کتاب مرگ قسطی به همین روال روایت میشود. دکتر فردینان دردل میکند، از حرفهاش میگوید، از گوستن سابایو که او هم پزشک است و هم پسرخالهاش، از منشی پیرش میگوید و همچنین از مادرش و آن رمان افسانهواری که گمشده، شکایت میکند. این صفحات پراکنده و سرشار از خشم و بددهنی را با صبر بخوانید تا جادوی کتاب در صفحات بعدی شما را در خود غرق کند.
پس از این موارد، فردینان شرح حال کودکیاش را آغاز میکند که اصل ماجرای کتاب مرگ قسطی است. در واقع کتاب مرگ قسطی روایت کودکی فردینان تا زمانی است که او آماده میشود به سربازی برود. اتفاقات کتاب بیشباهت به زندگی خود نویسنده نیست و چهبسا اتوبیوگرافی سلین است. اگر بعد از این کتاب بلافاصله رمان سفر به انتهای شب را بخوانید – که شخصیت اصلی آن فردینان است – دلیل رفتارهای او را بسیار بهتر درک خواهید کرد و احتمالا دوچندان از آن لذت میبرید.
خلاصه کتاب مرگ قسطی
فردینان کودکی خود را در کتاب مرگ قسطی آنچنان دقیق و بیپروا تعریف میکند که هیچچیزی پوشیده نمیماند. در ابتدا با خانوادهاش و وضع زندگی سخت و پرچالش آنها آشنا میشویم. انگار زندگی برای این خانواده فقط رنج و بدبختی است. میزان تلاش هم مهم نیست و حتی میبینیم که هرچقدر بیشتر تلاش میکنند بدبختی بیشتری بر سر آنها ریخته میشود. اما مادر فداکار و زحمتکش خانواده تسلیم نمیشود. او از جان و دل مایه میگذارد تا زندگی درست و خوبی برای پسرش فراهم کند. خود فردینان اما، به زندگی چندان امید ندارد و فکر میکند «کاری که نباید میشد دنیا آمدنم بود.»
زندگی شخصیت اصلی این رمان خودِ خود «مرگ» است! حقارت و بدبختی در سراسر کتاب مرگ قسطی دیده میشود و البته سلین هم علاقهای به گفتن داستانهای امیدبخش و یا شادیآور ندارد. نویسنده چهره زشت زندگی را بیآلایش در برابر شما قرار میدهد. هیچخبری از یک نوع غافلگیری شیرین یا داستانسرایی شاعرانه و یا نکته اخلافی نیست. هرچه هست چهره زشت زندگی فقیرانه و احساساتی است که از آن میگیریم. خود سلین نیز درباره کارش مینویسد: چیزی که من میخواهم روایتگری نیست، انتقال احساس است.
در کتاب مرگ قسطی، سلین زندگی را تحلیل میکند. میگوید همه انسانها زندگی میکنند تا بمیرند. گریزی از مرگ نیست و این زمان است که انسان را به مرگ نزدیک میکند. در واقع هر روز که داریم یک نوع قسط است که میپردازیم تا روزی که دیگر چیزی نداریم و مرگ به سراغمان میآید. بنابراین زندگی خود مرگ است که میتوانیم قسطهای آن یکجا پرداخت و خلاص شویم یا میتوانیم ذره ذره جان بکنیم تا درنهایت تسلیم مرگ شویم. اما با این حال نوشتههای سلین با وجود همه تلخی و گزندگی از طنز قویای برخوردار است که خواننده را که سخت غرق در خشونت خود میکند و حتی در اوج بدبختی او را میخنداند. هرچند این خنده بسیار تلخ است.
در کتاب مرگ قسطی سلین چهرهای متفاوت از فرانسه ترسیم میکند. فرانسهای که او در برابر ما قرار میدهد پر از زشتی، فقر و فلاکت است. جایی که برای زنده ماندن باید حق دیگری را خورد، برای دیگری پاپوش ساخت، دزدی کرد، کلاهبرداری کرد. شاید فردینان در ابتدا آدمی درستی باشد اما آیا در این جامعه با درستکاری و صداقت میتوان زنده ماند؟
با وجود همه تلخیها و فضاهای تاریکی که در کتاب مرگ قسطی میبینیم، این رمان یک کتاب سیاه و پوچ نیست. ناامیدی در شخصیت فردینان دیده نمیشود و حتی در پایان کتاب این موضوع به خوبی مشخص است. بله، زندگی خشن است، طاقتفرساست و در انتهای آن نیز مرگ ایستاده اما در متن سلین اثری از تحقیر زندگی و نفرت از آن وجود ندارد. فردینان نیز فردی نیست که در برابر زندگی تسلیم شود.
نقدی بر کتاب مرگ قسطی
درباره کتابهای سلین چند نکته را در ذهن داشته باشید: اول اینکه بهتر است کتابهای سلین را به عنوان اولین رمان برای خواندن انتخاب نکنید. پیشنهاد ما این است اگر خوانندهای تازهکار هستید سراغ کتابهای دیگری بروید چون سلین در کتابهایش صراحت بیش از حدی دارد و حتی از یک نوع خشونت سازمانیافته استفاده میکند که ارتباط گرفتن و البته درک آن ساده نیست. دوم اینکه هرگز در ۵۰ یا ۷۰ صفحه اول در مورد کتابهای سلین قضاوت نکنید. این صفحات را شاید باید دوبار خواند و یا وقتی کتاب تمام شد دوباره به آن مراجعه کرد. در نهایت اینکه کتابهای سلین را هرگز با عجله و بیحوصلگی نخوانید، چراکه هم لذت یک کتاب عالی را از دست میدهید و هم سر رشته ماجرا را از دستتان میرود. فراموش نکنید کتابهای سلین کتابهای سادهای نیستند.
درباره لویی فردینان سلین نویسنده کتاب مرگ قسطی
لویی فردینان دِتوش که سلین نام مستعار اوست، نویسنده و پزشک فرانسوی بود که در سال ۱۸۹۴ در پاریس متولد شد. پدرش کارمند ساده بیمه و مادرش فروشنده توری و دانتل بود و نقص عضو داشت. خود او پزشکی خواند و تا آخر عمر پزشک ماند. پس از انتشار اولین رمانش در ۱۹۳۲ بسیار مورد تحسین جامعهٔ ادبی قرار گرفت و کتاب دومش یعنی کتاب مرگ قسطی با آنکه امروزه از سوی اکثر منتقدان بهترین اثر او تلقی میشود در زمان انتشار با استقبال کمی مواجه شد. ستایشها از سلین به زودی محو شد و از نوشتههایش برمیآمد که ضد یهود است و احتمالا از طرف آلمانهاست. مدتی بعد او خائن شناخته شد و در همین موقع بود که فرانسه را ترک کرد. ابتدا به آلمان و بعد هم به دانمارک رفت. نوشته و کتابهایش از فرانسه جمع شد و یک سال و دو ماه را در زندان دانمارک گذراند. بعد از آزادی نیز به عنوان ننگ ملی شناخته شده و تبعید شد. سلین پس از چهار سال دیگر انزوا و بلاتکلیفی سرانجام در سال ۱۹۵۱ به فرانسه بازگشت. او تا زمان مرگش در سال ۱۹۶۱ در نزدیکی پاریس ساکن بود.
سخن پشت جلد کتاب مرگ قسطی
از زمان جنگ تا حالا جنون همینطور در تعقیبم بوده، یک بند به مدت بیست و دو سال. معرکهست. هزار جور سروصدا و قشقرق و هیاهو را روم امتحان کرده. اما من از خودش هم سریعتر هذیان بافتهم. رویش را کم کردهم. روی «خط پایان» هذیان و جنون همیشه ترتیبش را دادهام و برنده من بودهم. بله! مسخرهبازی درمیآرم، خودم را به لودگی میزنم، مجبورش میکنم فراموشم کند… رقیب بزرگم موسیقیست، ته گوشم گیر افتاده و رفتهرفته خراب شده… مدام باام درمیافتد… شب و روز دست و پا میزند و به خودش میپیچد… برای خودم تنهایی یک دسته کامل سه هزار و پانصد و بیست و هفت پرنده کوچک کوچک دارم که یک لحظه هم آرام نمیگیرند… همه ارگهای دنیا منم. همهچیز از من است، گوشت و روح و نفس… فکرهای توی کلهام سکندری میرود و کلهپا میشود. بااشان خوب تا نمیکنم. کارم ساختن اوپرای سیل و توفان است… بیست و دو سال است که هر شب میخواهد کلکم را بکند… درست سر ساعت دوازده… اما من هم میدانم چطور از خودم دفاع کنم… با دوازده سمفونی کامل طبل و سنج… دو سیلاب بلبل… برای یک آدم عَزَب بد سرگرمیای نیست… انصافاً… زندگی دومم است… به کسی چه…
بخشی از کتاب مرگ قسطی
باور کنید، فردینان! ترجیح میدهم با یک میمون واقعی زندگی کنم تا با این!… میمون را میتوانم درک کنم!… او هم حتماً من را درک میکند! دستکم تکلیف خودم را میفهمم! در حالیکه با این دیوانه، بزودی سی و پنج سال میشود، نمیدانم یک دقیقه دیگر، روم را که برگردانم، این چکار میکند! مردکه بدمست! دروغگو! خانمباز! دزد! هرچه بگویی هست!… نمیدانید هم چقدر از این پستفطرت متنفرم! (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۴۹۵)
من توی خیالهای خودم سیر میکردم… نورا با همه زیباییاش… از بیقراری سرم را به متکا میکوبیدم… اما باز به خودم میگفتم که ترجیح میدادم با رختخوابم کلنجار بروم، همه ملافهها را بجوم و بخورم تا اینکه گرفتار نورا یا هر زن دیگری بشوم! من دیگر فهمیده بودم، بله قربان، فهیمده بودم که هوس زن مایه معطلی است! فهمیده بودم تمناشان آدم را اسیر میکند! از راه بدر میبرد! ورطه… گودال، همین!… برای همین میافتادم به جان خودم، خودم را سرکوب میکردم… تنهایی از همه بهتر بود… بله… احساسات بازی و حرفهای قشنگ قشنگ را بریز دور!… آه! اعتراف و دوستت دارم!… آه! عاشقتام! وای! آن هم به کسی که پدرت را درمیآرد… آخ! اوخ! نه، من که نیستم! همینطوری خوشم، راحت! تنهایی، بیدردسر!… این را من از بچگی فهمیده بودم! احساسات بیاحساسات! ولِلِش!… بزن به چاک!… خودت را بچسب و بقیهش را بیخیال! خلاص! (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۲۹۵)
کار ما، طبابت، کار پدر درآریست. شب که میشود او هم رُسش کشیدهست. تقریبا همه سوالهایی میکنند که آدم را خسته میکند. چه فایده که تر و فرز کار کنی، چون باید بیست بار همه جزئیات نسخه را شرح بدهی. لذت میبرند از این که آدم را به حرف بکشند، جان آدم را به لبش برسانند… هر توصیه و سفارشی که بهاشان بکنی گوش نمیدهند، عین خیالشان نیست. اما میترسند که مبادا به اندازه کافی براشان زحمت نکشی، برای اطمینان بیشتر پافشاری میکنند؛ بله بادکش، رادیولوژی، آزمایش خون… دستمالی و معاینه از بالا تا پائین… اندازهگیری همهچیز… فشار خون و از این مزخرف ها… گوستن سی سال است که در «ژونکسیون» کارش طبابت است. من، حالا که فکرش را میکنم، یک روز صبح باید همه این مریضهام را بفرستم کشتارگاه «ویلت» که بروند و خون گرم بخورند. (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۲۱)
توی زندگی همینکه وضعمان یکخرده بهتر میشد همه فکرمان میرود دنبال کثافتکاری. (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۵۳۴)
آه! چیزی که آدم هیچوقت کم نمیآرد فرصت و امکان اشتباه و گهکاریست! (کتاب مرگ قسطی اثر سلین – صفحه ۷۱۶)
دیگر کتابهای لویی فردینان
ثبت نقد و بررسی در مورد این اثر
اگر صاحب امتیاز این اثر هستید
راهنمای دانلود
- تمامی لینک های دانلود بصورت مستقیم هستند.
- درصورت وجود مشکل در لینک دانلود رمان ها ، در بخش نظرات اطلاع رسانی کنید تا مشکل رفع گردد.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.