دانلود رمان بازگشت ملکه مرموز اثر سر رایدر هیگارد.در این بخش از سایت کافه نویسندگان، رمان بازگشت ملکه مرموز را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود رمان بازگشت ملکه مرموز اثر سر رایدر هیگارد با ما همراه باشید.
خلاصه رمان بازگشت ملکه مرموز اثر سر رایدر هیگارد
در دانشگاه کمبریج، در شهر بزرگ لندن،دانش آموزی بود که هولی نام داشت و او اگرچه بدترکیب و زشت بود ولی طینتی پاک و اخلاقی نیکو داشت. شبی از شبهای سرد زمستان، هولی در اتاق خود در دانشگاه کمبریج مشغول مطالعه بود که دوست او اوفنسی داخل اتاق شد و به او گفت: “هولی عزیزم وقت مردنم رسیده و می خواهم تو را وکیل و وصی طفل پنج ساله خود که مادرش چندین سال پیش این جهان را بدرود گفته است بنمایم، اکنون گوش به سرگذشت من بده..
دو هزار سال پیش، شخصی به نام (کالیکرانس) در پیشگاه یکی از فرعون های قدیم مصر، افتخار خدمت داشته است این شخص جد شصت و پنجمین من بود. جدم کالیکرانس سوگند یاد کرده بود تا جان در بدن دارد، در خدمت آن فرعون باشد ولی در آن هنگام، شاهزاده خانمی از خاندان سلطنتی مصر عاشق بیقرار کالیکرانس میشود جدم نیز دین و خرد خود را به آن شاهزاده خانوم میبازد بالاخره آن دو از ترس فرعون مجبور میشوند با کشتی از مصر فرار کنند
ولی کشتی آنها در مشرق آفریقا، به قطعه سنگی خورده و غرق میشود بجز جدم و معشوقه اش کسی از غرق رهایی نمی یابد آن زن و شوهر رنج ها میکشند و مدتی در جنگل های کرانه آفریقا سرگردان و حیران میشوند تا آنکه به یک ملت وحشی که یک ملکه زیبا بر آن حکمرانی میکند میرسند و…… ادامه در فایل pdf رمان بازگشت ملکه مرموز
رمان بازگشت ملکه مرموز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
رمان بازگشت ملکه مرموز را به عاشقان رمانهای کلاسیک و دوستداران کتابهای ترسناک و معمایی پیشنهاد میکنیم
بخشی از رمان بازگشت ملکه مرموز
بیست سال از تاریخی که عایشه ملکه مرموز در میان آن غار خوفناک در آتش جاویدان به ظاهر جان سپرد، میگذرد بیست سال عمر درازیست، مخصوصا وقتی که با ترس و شکنجه و مصیبت توأم باشد مرگ با گام های تند و سریعی به سویم میشتابد و من از این امر بسیار خوشوقت و مسرورم، آری خیلی خوشحالم زیرا میخواهم کاوش ها و جستجوهای خود را تعقیب و دنبال کنم آری میخواهم مأموریت خود را در دنیای دیگر، بنا به عهدی که با خود بسته ام به پایان برسانم من که نامم هولی است سخت ناخوشم مرا چون مرده ای حمل نموده از بالای کوهی که الان قله آنرا، از دریچه پنجره اتاق مشاهده میکنم، پایین آورده اند این کلمات را هنگامی مینویسم که در مرز های شمالی هندوستانم اینک سرگذشت خود را در حالی که در بستر مرگ میباشم شرح میدهم :
مائده شفیعی –
فوق العادس یکی از بهترین رمان هایی که دیدمه