مجموعه داستان من و چخوف

دانلود مجموعه داستان من و چخوف اثر پژمان پروازی.در این بخش از سایت کافه نویسندگان،مجموعه داستان من و چخوف را برای شما عزیزان آماده کرده‌ایم.برای دانلود مجموعه داستان من و چخوف اثر پژمان پروازی با ما همراه باشید.

مقدمه مجموعه داستان من و چخوف

بعضی روزها دل مون می خواد با یکی درد و دل کنیم و هر چی که توش هست رو بگیم و راحت بشیم .اصلن هر چه هست از همین دل هست و بس !بی خود نیست که صدای باباطاهر رو هم درآورده ؛ “زدست دیده و دل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد . “هر چند که توی بخش دوم شاعر تقصیرها رو بیشتر به گردن چشم می اندازه ؛ “بسازم خنجری نیشش زفولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد “، ولی من بهتون بگم که اگه دل دست از شیطونی برداره ، چشم هم رام می شه واگرنه وقتی که دل سرکش باشه ، چشم بسته و بدون چشم هم حریف اش نمی شه شد این چند تا داستان کوتاه که بعضی هم در واقع دل نوشته های من هستند ، درست به دل برمی گرده و تصور کردم تا شاید آن ها را هم این طور در یک مجموعه جمع آوری کنم ، شاید لطف شما ، خوانتدگانی که آن را می خوانید هم بیش از گذشته نصیب من بشه و با بیان دیدگاه و نظرات تون ارتباط دلی بیشتری بین مون برقرار بشه با افتخار از طریق ایمیل آماده ی پذیرش دیدگاه های شما سروران گرامی خواهم بود. با بهترین آرزوها پژمان پروازی آذر ماه یکهزار و سیصد و نود و نه

بخشی از مجموعه داستان من و چخوف

مدتی بود در به در دنبال شغل می گشتم ، نه از روی بی حوصلگی بلکه به پول اش احتیاج داشتم . نزدیک شش ماه بود که حقوق بیکاری می گرفتم که راستش رو بخواین باهاش فقط پول اجاره و آب و برق رو می دادم و برای بقیه کارها مثل خورد و خوراک و اینترنت هم یه مقدار پول قرض گرفته بودم . حالا شاید می پرسید تو این اوضاع آخه اینترنت به چه دردت می خوره پسر ؟ عجله نکنین ، به وقتش که شد و همه چیز رو که براتون تعریف کردم خودتون متوجه می شین . تازه ، دور خیلی از چیزهای دیگه رو هم مثل لباس و کتاب و سینما رفتن و از این جور چیزایی که توی این اوضاع و احوال برام اولویت دوم بود رو یه خط درست و حسابی کشیده بودم . از طرفی شش ماه دیگه هم پول بیکاری ام نصف می شد و خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل !!! بگذریم ، این ها رو براتون گفتم که بدونید واسه ی من که تازه فوق لیسانس دانشگاه هنر رو هم داشتم ، کار از نون شب هم واجب تر بود ، یا بهتر بگم از همه چیز مهم تر بود . دیگه رویای هنرپیشه شدن رو نداشتم ، بازیگری خوندم که خوندم ، این همه از این رشته فارغ التحصیل شدن ، مگه همشون رفتن تو این حرفه ؟ نه ! تازه بعضی ها هم که شغل شون بازیگری هست اش برای این که امورات شون بگذره ها ، نمی گم هر کاری ، ولی خب کار های دیگه ای که بتونن انجام میدن ، چه اشکالی داره مگه ؟ این جوری آدم می تونه صاحب زن و زندگی هم بشه ، آخ که من عاشق بازی کردن و سر و کله زدن با بچه هام هستم ، فرقی هم نمی کنه ها ، پسر یا دختر هر چی باشه می گم خدا رو شکر ، هر کدومش هم خوبیای خودش رو داره ، زندگی می کنم واسه ی خودما .

پژمان پروازی

نویسنده این کتاب، پژمان پروازی فارغ‌التحصیل رشته‌ی ادبیات‌نمایشی و همین طور دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی فیلمسازی است که در زمینه‌ی نگارش فیلمنامه، نمایشنامه و کارگردانی فیلم و تئاتر صاحب چندین اثر می‌باشد. از جمله فیلم‌های او می‌توان از توهم، وارث، تابلو، وقت‌قرار، روی دیوار ننویس، مرگ کوپن فروش و… نام برد. این نویسنده با نشریات مختلفی از جمله روزنامه‌ی همشهری، ماهنامه‌های نمایش و صحنه و چندین نشریه‌ی دیگر در زمینه‌ی نقد نمایش‌های اجرا شده همکاری داشته است و در سال ۱۳۸۴ خورشیدی نیز در شمار سه نفر کاندید منتخب انجمن تئاتر برای دریافت جایزه‌ی بهترین منتقد قرار گرفته است.

از او مجموعه داستان (من و چخوف)، مجموعه اشعار (فصل عاشقی)، چند نمایشنامه (اعتراف، واکنش، مهمانی، آقای توک، یک داستان مجزا)، فیلمنامه (در پایان و فیلمنامه‌های فیلم‌هایی که خودش کارگردانی کرده) و چند رمان نیز منتشر گردیده است که می‌توان به رمان‌های “شبح”  و “تمساح ” که جلد اول و دوم از مجموعه پرونده‌های جنایی کارآگاه رسولی هستند اشاره کرد.