دانلود کتاب خانه عروسک اثر هنریک ایبسن.در این بخش از سایت کافه نویسندگانفکتاب خانه عروسک را برای شما عزیزان آماده کردهایم.برای دانلود کتاب خانه عروسک اثر هنریک ایبسن با ما همراه باشید.
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی جهان پیشنهاد میکنیم.
کتاب خانه عروسک
کتاب خانه عروسک اثر نویسنده مشهور هنریک ایبسن، داستان بیرون آمدن از توهم و طغیان زنی به نام نورا را شرح میدهد.موضوع این نمایشنامه بر اساس نظریه وراثت است. اما آنقدر تیره و تاریک و بدبینانه به زندگی و آینده بشر اروپایی نگاه میکند که به مذاق هیچکس خوش نمیآید و آنقدر سنت ستیز است که همه را علیه خودش میشوراند.
خانه عروسک را اولین نمایشنامه فمینیستی (طرفداری از حقوق زنان) مینامند. علاوه بر آن این نمایشنامه اثر مهمی در مکتبت ناتورالیسم (طبیعتگرایی) محسوب میشود که حوادث و موقعیتهای واقعی در گذری از اشکال گذشته روی صحنه به نمایش درمیآیند.هنریک ایبسن (Henrik Ibsen) شاعر، نمایشنامهنویس و درامنویس نروژی است. او یکی از ستونهای اصلی ادبیات مدرن نروژ است که تأثیر شگرفی بر نویسندگان بعد از خود گذاشته است. از نمایشنامههای معروف او میتوان به دشمن ملت و خانه عروسک اشاره کرد.
ایبسن در نمایشنامههایش غالباً به روابط اجتماعی مردم کشورش هجوم برده و معایب و نواقص رفتار آنان را با کنایه و اشاره بیان مینمود، همین امر سبب شد با بیمهری هموطنانش روبرو گردد.
خلاصه کتاب خانه عروسک
زن جوان و زیبا با دستهای پر از خرید شب کریسمس به خانه برمیگردد. او که شاد است و آوازخوان، با شیوههای خود شوهر را از اتاق کارش بیرون میکشد. اینجا گپ و گفتگویی پیش میآید سرشار از خوشبینی به آینده و زندگی. زن ناز میفروشد و شوهر ناز میخرد. در این دم، همه چیز میدرخشد و نوید میدهد، ولی زندگی آبستن رویدادهاست و بهزودی چهرهی دیگری به خود میگیرد.
کتاب عروسک خانه، داستان زن خامی است که ناگهان چشم به چندوچون زناشویی و دروغی که زندگیاش را بر آن بنیاد نهاده باز میکند. میبیند شوهرش، پدر سه فرزندش، بیگانهای بیش نیست که همواره با او چون بچه و دارایی خود رفتار کرده است. درمییابد که خوشبختیاش دروغین بوده و خودش، نه آدمی آزاد و برابر، که عروسکی و خانهاش نه خانه، که عروسکخانهای بوده است. این چشمگشایی، او را بر آن میدارد که همه چیز خود را رها کند و در جستوجوی حقیقت، خود و ارزشهای خود، پا به دنیای واقعی بگذارد.
بخشی از کتاب خانه عروسک
خانم لینده: نوراجون، خب همین الان همهٔ مشکلاتت رو تعریف کردی برام.
نورا: پوههه… همین چیزای جزئی! (آهسته) اصلکاریش مونده هنوز.
خانم لینده: اصل کاری؟ منظورت چیه.
نورا: تو خیلی از بالا بهم نگاه میکنی، کریستینا، ولی نباید همچین کاری بکنی. به خودت مینازی که یه عمر برای مادرت حسابی جون کندهٔ.
خانم لینده: از بالا که مطمئنم به کسی نگاه نمیکنم. ولی درسته؛ وقتی میبینم تونستم کاری کنم مادرم روزای آخر عمرش دغدغهای نداشته باشه، خوشحالم و افتخار میکنم.
نورا: وقتی هم به زحمتایی که برای برادرات کشیدهٔ فکر میکنی، افتخار میکنی.
خانم لینده: گمونم حق داشته باشم.
نورا: آره حتماً. ولی بذار برات یه چیزی رو تعریف کنم، کریستینا. منم چیزی دارم که بابتش خوشحال باشم و بهش افتخار کنم.
خانم لینده: خب، حتماً. ولی منظورت چه کاریه؟
نورا: هیس! بلند حرف نزن. فکر کن، توروالد بشنوه اینا رو! اون اصلاً نباید بفهمه… هیشکی نباید از ماجرا بویی ببره، کریستینا. هیشکی جز تو.
خانم لینده: خب، چی هست این حالا؟
mahnaz –
ارزش خوندن رو داره. البته جزو ۵۰ کتاب برتر گاردین هم هست