دانلود کتاب الیور تویست اثر چارلز دیکنز.در این بخش از سایت کافه نویسندگان،کتاب الیور تویست را برای شما عزیزان آماده کردهایم.برای دانلود کتاب الیور تویست اثر چارلز دیکنز با ما همراه باشید.
خلاصه کتاب الیور تویست اثر چارلز دیکنز
چارلز ديکنز يكي از نويسندههاي پركار و شناختهشدهي ادبيات كلاسيك جهان است كه آثارش بارها در ايران تجدید چاپ شدهاند.کتاب الیور توییست را به علاقه مندان کتابهای کلاسیک پیشنهاد میکنیم
چارلز دیکنز (Charles Dickens)، برجستهترین نویسنده عصر ویکتوریایی و تاثیرگذارترین نویسنده بعد از شکسپیر است. در تمام رمانهای او میتوان تلفیقی از خیالپردازی، واقعیتهای اجتماعی و دوران کودکی خودش را دید. رمانهای دیکنز غالبا شما را در گوشهای از داستان با اتفاقات ناگهانی شگفتزده میکنند و در پایان حقیقتی را به شما نشان میدهند که کامل درک میکنید. در تمام رمانهای چارلز دیکنز میتوانید تقابل شخصیتهای سفید و آرمانگرا را با افراد سیاه و بد ذات ببینید
كتاب اليور تويست (Oliver Twist) داستان وضعیت غيرقابل تحمل یتيمخانههاي انگلستان است. داستانی که از زبان قهرمان داستانِ پرفراز و نشیب دیکنز بیان میشود.
الیور توئیست (Oliver Twist) یک رمان اجتماعی و کلاسیک است که تا امروز جزء پرفروشترین رمانها به شمار میآیدکتاب الیور تویست، دومین رمان مشهور چارلز دیکنز است. این رمان در ابتدا به صورت پاورقی در یک ماهنامه انگلیسی منتشر میشد و بعد از مدتها در سال 1838 میلادی برای اولین بار به صورت کتاب منتشر شد.
اليور قهرمان و پسربچهي یتیمی است که بعد از فروخته شدن از طرف یتیمخانه به پیرمرد تابوتساز، تصمیم میگیرد از شهر فرار کند و به لندن برود. او در راه با پسر دزدي آشنا ميشود كه براي فاگین كار ميكند. او يك پيرمرد يهودي است كه بچههای یتیم خیابانی را براي جيببري و دزدي تعليم ميدهد. اليور درنهايت در يكي از دزديهاي خياباني بيگناه دستگير ميشود. اما شاكي او مردي مهربان و عاقلي به نام آقای براونلا است. او اليور را بهعنوان فرزندش به خانه ميبرد و تصميم ميگيرد از او نگهداري كند. اما از آنجايي که بخت قرار نيست با اليور همراه باشد، در خانه بهسيلهي دزدان ربوده ميشود و براي يك سرقت بزرگ به كار گرفته ميشود. سر دستهي اين دزدان شخص بدجنسي به نام بیل سایکس است. الیور در ماجراي اين سرقت تير ميخورد، اما توسط صاحبخانهاي كه او و همدستانش قصد دزدي از آنجا را داشتند، مراقبت و نگهداري ميشود. اما اين پايان داستانهاي اليور نيست و بعد از پيدا شدن سر و كلهي مردي كه ادعا ميكند برادر او است، داستان تويست وارد مرحلهي ديگري ميشود.
بخشی از کتاب الیور تویست
الیور تا مدتی کنار جوی آب افتاده بود. وقتی سپیده زد، هوا سردتر شد و مه همه جا را گرفت. از بخت بد، باران شروع به باریدن کرد، اما الیور با این که خیس شده بود، چیزی را احساس نمیکرد. سرانجام به هوش آمد و از درد فریاد کشید. شالی که به دور دستش پیچیده بود، غرق خون بود. نایی نداشت تا بلند شود و بنشیند. درحالیکه از سرما و خستگی میلرزید، یکی – دو بار سعی کرد بلند شود. حس میکرد که اگر آنجا بماند میمیرد. عاقبت افتان و خیزان خود را به جاده رساند. باران تند، او را هشیار کرد و خانهای را در آن نزدیکی دید. وقتی با بیحالی به سوی خانه رفت، آن را شناخت. همان خانهای بود که شب قبل برای دزدی به آنجا رفته بودند. خواست فرار کند، اما توان نداشت. تازه، به کجا میتوانست برود؟
صبح روز بعد الیور از خواب بیدار شد و هیچ صدایی در خانه نبود. او تنها در اتاق خود منتظر فاگین ماند. در غروب همان روز فاگین با یک جفت کفش محکم به خانه برگشت.«اینارو بپوش الیور عزیزم. کلی راه باید بری. بیل برای یه سری کار داره. نانسی تو رو تا اونجا میبره برمیگردونه.»
کمی دیرتر نانسی به خانه آمد و الیور را خود برد. آنها از چند کوچه تاریک عبور کردند و به خانهای در بتنال گرین رسیدند. نانسی گفت: «ساکت باش تا مشکلی برات پیش نیاد. بیل مثل فاگین نیست. هر وقت که ازت عصبانی بشه تو رو میزنه. من به زودی بهت کمک میکنم، ولی الان کاری از دستم برنمیاد.»وقتی به خانه رسیدند، بیل سایکس منتظرشان بود. الیور را به سمت خود کشید و تفنگی را به او نشان داد.«تفنگ رو پر کردم و فردا با خودم میارم. هر حرکت اضافی کنی، بهت شلیک میکنم. نانسی غذای ما رو بیار که باید فردا صبح زود بیدار شیم.»
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.