رمان گوهر مقصود

دانلود رایگان رمان گوهر مقصود از دل آرا دل بهشت
دسته‌بندی‌ها: , تاریخ به روز رسانی: 12 بهمن 1400
اطلاعات اثر:
  • دسته بندی:داستان و رمان
  • عنوان:گوهر مقصود
  • نویسنده:دل را دل بهشت
  • ژانر:عاشقانه | اجتماعی
سوالی دارید؟
  • جدیدترین آثار
  • برترین آثار از برترین نویسندگان
  • خرید مطمئن
  • نشر قانونی آثار نویسندگان
  • مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

رایگان!

امتیاز دهید

دانلود رمان گوهر مقصود از دل آرا دل بهشت.در این بخش از سایت کافه نویسندگان رمان گوهر مقصود را برای شما عزیزان آماده کرده ایم.برای دانلود رمان گوهر مقصود از دل آرا دل بهشت با ما همراه باشید

 خلاصه رمان گوهر مقصود از دل آرا دل بهشت

زمان رمان مربوط به سال های نزدیک انقلابه. ساغر ۱۶ سالشه و از بچگی برای پسرعموش در نظر گرفته شده اما این موضوع اون رو عذاب می ده که پیشنهاد ازدواج اون و پسر عموش مسعود، از جانب پدر خود ساغره و سعی می کنه که پدرش رو متقاعد کنه که میلی به انجام این ازدواج نداره. از طرفی یکی از پسرهای متمول شهر به نام فرهاد عمیقا به ساغر علاقه داره و به هر کاری دست می زنه تا اون رو به دست بیاره. اما بر ملا شدن رازی از زندگی فرهاد، ساغر از اون متنفر میشه و این مسئله موجبات دشمنی فرهاد رو فراهم می کنه و باعث میشه ساغر به فکر راه چاره بیفته….پایان خوش

بخشی از رمان گوهر مقصود از دل آرا دل بهشت

– بدو عالیه تا بهمون نرسیده.عالیه سرش رو به عقب برگردوند و همزمان با صدای جیغش چادرم از سرم کشیده شد و دستی روی شونه ام نشست و در کسری از ثانیه محکم به دیوار کوبیده شدم. چشم هام و از درد بستم. – از کی فرار می کنی ها؟! چشم هام و باز کردم، از نگاهش خون می بارید. – آقا فرهاد تو کوچه ایم زشته. بدون اینکه نگاهش رو از من برداره خطاب به عالیه توپید: – تو خفه. نگاهم به زنجیر بی پلاک دور گردنش بود. نوک انگشتش که به چونه ام رسید، سرم رو با حرص عقب کشیدم، دندون هاش و به هم سایید:  – علی چی می گه؟ بابات زده؟ ابروهام و تو هم کشیدم: – نه به تو ربطی داره نه به اون علی دهن لق. نگاهش به موهای باز و برهنه ام افتاد، در حالی که هنوز اخم عمیقی روی ابروهاش بود زمزمه کرد: – سرت و بپوشون … صد دفعه گفتم یه چیزی زیر چادر سرت کن. در حالی که چادر رو روی سرم می انداختم گفتم: – یادم نمیاد گفته باشم چشم! دو دستش رو دو طرف سر من به دیوار زد و صورتش رو نزدیک کرد و گفت: – به وقتش می گی، حالا هم فقط یه بهونه بده دستم تا سر بابات و ببُرم. دستم رو روی سینه اش گذاشتم و از لای دندون هام گفتم:- فقط از زندگی من گمشو بیرون. پوزخندی زد و نگاهش روی دستم ثابت موند و گفت: – بذار همچنان ملاحظه ی تو کوچه بودنمون رو کنم. دستم رو سریع برداشتم، پوزخندش عمیق تر شد. نگاهم کشیده شد به سمت عالیه، که با استرس طول کوچه رو می پایید. فرهاد در حالی که نگاهش هنوز روی سینه خودش بود با غیظ گفت: – عالیه؟ عالیه فورا گفت: – بله آقا فرهاد. نگاهش رو تا چشم هام بالا آورد: – جریان چیه؟ عالیه ترسان به من نگاه کرد، سرم رو به معنی نه تکون دادم، که دست فرهاد روی گلوم نشست: – پس خبریه نه؟ با صدای خشنی گفت: – عالیه …. منتظرم. عالیه با استرس گفت: – من نمی دونم آقا فرهاد. فشار دست فرهاد روی گلوم زیاد شد، اونقدر که به سرفه افتادم، عالیه به گریه افتاده بود: – آقا فرهاد، خفه شد.

لینک های دانلود اثر
ناشر

زبان

فارسی

شابک

نوع فایل

pdf

حجم

4.9 مگابایت

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “رمان گوهر مقصود”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت