دانلود کتاب جادوگر اثر ویلیام سامرست موآم. در این بخش از سایت کافه نویسندگان، کتاب جادوگر را برای شما عزیزان آماده کردهایم.برای دانلود کتاب جادوگر اثر ویلیام سامرست موآم با ما هماراه باشید.
خلاصه کتاب جادوگر اثر ویلیام سامرست
کتاب جادوگر رمانی ماوراءالطبیعه اثر ویلیام سامرست موآم، داستان تخیلی و هیجانانگیز یک شخصیت انگلیسی را روایت می کند. در سال 1908 ویلیام سامرست موآم Maugham Somerset William ،کتاب ماورایی خود را بنام جادوگر Magician The تألیف کرد. شخصیت اصلی داستان به نام الیور هادو بر اساس یک فرد انگیسی با شهرت ی نه چندان مطلوب به نام الستر کرالی بنا شده بود. کرالی از چاپ این کتاب ناخشنود شد و موآم را سرزنش و تهدید به ارجاع او به دادگاه کرد. اما موآم از این جدال بدون تحمل زیان فراوان جان سالم به در برد . موآم برای نوشتن این کتاب ماهها در کتابخانه موزه بریتانیا سر گر م مطالعه بوده است و از این اثر یک فیلم صامت هم تهیه شد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. غالب تصاویر متن کتاب از این فیلم صامت برگرفته شده است . همانطور که سامرست موآم در ادامه شرح حال خودش می نویسد در نوشتن کتاب جادوگر این شخص را همیشه در نظر داشته است. خوانندگان این کتاب به موقع خود توجه خواهند کرد که چگونه اتفاقات معمولی که در زندگی یک نفر رخ می دهد می تواند دستمایه و شالوده یک کتاب موفق باشد .
موآم در ده سالگی پدر و مادر خود را از دست داد و توسط عموی خود بزرگ شد. اغلب اوالد ذکور خانواده او وکیل دادگستری بودند ولی او به این کار عالقه ای نداشت. او در مدرسه پزشکی ثبت نام کرد و بعنوان یک طبیب فارغ التحصیل شد. اولین کتاب او بنام ( لیزا ی المبت ) در سال 189۷ طوری سریع بفروش رفت که موآم تصمیم گرفت که حرفه پزشکی را کنار گذاشته و تمام وقت خود را به نوشتن صرف کند.
بخشی از کتاب جادوگر اثر ویلیام سامرست
برای یک هفته مارگارت از جایش نمیتوانست تکان بخورد. در این مدت آرتور یک خانه کوچک زیبا در همپشایر روبروی (آیل آو وایت) اجاره کرد به این امید که در زیباترین و آرامترین مکان در انگلستان مارگارت به سرعت سلامتی خودش را باز یابد. به محض اینکه مارگارت حالش کمی بهتر شد سوزی او را به این خانه زیبا منتقل کرد. ولی سوزی از یک قضیه احساس نگرانی میکرد و آن اینکه مارگارت بشاشت خود را به کلی از دست داده و به همان نسبت در ارادهاش هم تزلزلی ایجاد شده بود.
با وجودی که مریضی مارگارت نه طولانی و نه خیلی سخت بود او تمام انرژی خودش را از دست داده و از لحاظ روانی هم دست کمی از فرسودگی بدنی نداشت. او مثل این بود که برای ماهها در یک قدمی مرگ ایستاده بود. مارگارت علاقهای به اطراف خود نشان نمیداد. خیابانهای پر درخت و سبزهزاران زیبا نظر او را جلب نمیکرد. او عشق و علاقه به زیباییهای طبیعت را از دست داده بود. گلهای بسیار زیبای باغچه خودشان را نمیدید و آواز بهشتی پرندگان را در آن جا نمیشنید. ولی در هر صورت در باره آینده مذاکره میکردند.
مارگارت در تمام این مذاکرات با میل قبول میکرد که اولین و مهمترین کاری که بایستی انجام بدهد این بود که خود را از شر الیور هادو نجات دهد. ظاهرا هادو تلاشی برای پیدا کردن مارگارت انجام نداده و هیچ خبری هم از او بگوش نخورده بود. او نمیدانست که مارگارت کجاست ولی لابد میتوانست حدس بزند که فرار مارگارت کار آرتور بوده است. البته پیدا کردن آرتور کار بسیار سادهای بود چون آرتور معروفیت شغلی زیادی در لندن داشت. سوزی از اینکه کوچکترین خبری از هادو نبود متوحش بود و آرزو میکرد که ایکاش آرتور تمام مدت میتوانست با آنها بماند.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.