کتاب شهری چون بهشت

دانلود رایگان کتاب رمان شهری چون بهشت از سیمین دانشور
دسته‌بندی‌ها: , تاریخ به روز رسانی: 25 دی 1400
اطلاعات اثر:
  • دسته بندی:داستان و رمان
  • عنوان:شهری چون بهشت
  • نویسنده:سیمین دانشور
  • ژانر:ادبی | داستان
سوالی دارید؟
  • جدیدترین آثار
  • برترین آثار از برترین نویسندگان
  • خرید مطمئن
  • نشر قانونی آثار نویسندگان
  • مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

رایگان!

امتیاز دهید

دانلود کتاب شهری چون بهشت از سیمین دانشور.در این بخش از سایت کافه نویسندگان کتاب رمان شهری چون بهشت را برای شما عزیزان آماده کرده ایم.برای دانلود کتاب رمان شهری چون بهشت با ما همراه باشید

 خلاصه کتاب شهری چون بهشت

مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی سیمین دانشور است. این کتاب، دربردارنده ی ده داستان کوتاه است و از اولین آثار سیمین دانشور به شمار می آید. در داستان های شهری چون بهشت، با شخصیت ها و اتفاقات جذابی رو به رو می شویم: خانواده ای آمریکایی که در ایران سکونت دارند، علاقه ی خاصی به حاجی فیروز پیدا می کنند و تصمیم می گیرند هر طور شده برای او کاری انجام دهند؛ زنی بیسواد که در همه ی فراز و نشیب های زندگی در کنار شوهرش بوده، درمی یابد همسرش که اکنون به یک پزشک تبدیل شده، سودای زنی جوان را در سر دارد؛ دختری جوان که در مدرسه ی هنر تحصیل می کند، به خاطر علاقه ی یکی از همکلاسی هایش به خود، با مشکلاتی مواجه می شود. سیمین دانشور، احساسات شخصیت ها و روابط آن ها با یکدیگر را به شکلی هنرمندانه و با مهارتی مثال زدنی به تصویر می کشد و قصه هایی به یاد ماندنی را می آفریند. داستان ها شامل شهری چون بهشت، عید ایرانی ها، سرگذشت کوچه، بی بی شهر بانو، زایمان، مدل، یک زن با مرد ها، در بازار وکیل، مردی که برنگشت، صورتخانه می باشد.

 مروری بر کتاب شهری چون بهشت از سیمین دانشور

این رمان در واقع 10 داستان کوتاه از سیمین دانشور هست. عنوان رمان هم در واقع اسم یکی از داستان هاست. تنوع موضوعی زیادی در داستان‌ها وجود داره و همین امر باعث جذاب شدن این داستان‌ها می  شود. توصیفات خانم دانشور کتاب را بسیار خواندنی کرده است. شهری چون بهشتِ سیمین دانشور یادگاری از دوران سیاه اختناق و نموداری از اجتماعی است که آن را تجربه کرده است، غالب شخصیت های داستان واقعی بوده و افرادی هستند که خودش با آنها برخورد داشته است.

شهری چون بهشت :مهرانگیز کنیز سیاه پوست خانه علی است که برای او از سرنوشتش می گوید و علی عاشق دختر خاله اش نیر است . عید ایرانی ها : یک خانواده آمریکایی ساکن ایران عاشق حاجی فیروز شده اند و می خواهند کاری برای او بکنند . سرگذشت کوچه : زن بی سوادی با همه خوب و بد شوهرش ساخته و حالا که شوهرش پزشک شده و به سر و سامان رسیده سراغ دختر جوان دیگری رفته است .

بی بی شهربانو : زن کوری با دختر و پسرش به زیارت حضرت شهربان رفته تا مرادش را از او بگیرد . زایمان : اکرم جزء معدود ماماهای شهر است و در دوران حکومت نظامی به کمک مردم می پردازد . مدل : لیلی محصل مدرسه هنر است ولی همکلاسی پسرش عاشق او شده و باعث دردسرش گشته است  . در بازار وکیل  : مرمر دختر اربابش را برای گردش به بازار وکیل آورده ولی از او غافل می شود . مردی که برنگشت : محترم با دو پسر کوچک چشم به راه بازگشت شوهرش از سر کار است ولی اثری از مردش نیست .

صورتخانه : مهدی بازیگری است که سال ها نقش سیاه را در تئاتر بر عهده دارد .

 بخشی از رمان شهری چون بهشت

هرشب مهرانگیز که دختری سیاه بود میامد و در اتاق بچه ها می خوابید. در اتاق پنجدری بزرگی رخت خوابها را جفت هم می انداختند و علی و دو خواهرش بعد از این که اتاق را از گرد و غبار بازی‌های خود می انباشتند در رختخوابها می خوابیدند. آخرین و کهنه ترین آنها مال مهرانگیز بود. چراغ را . خواهر بزرگتر پائین می کشید تا مهرانگیز بیاید. مهرانگیز در آشپزخانه مقابل اتاق پنجدری ظرف می شست.

علی صدای بهم خوردن ظرفها و چلپ و چلپ آب را می شنید و بعد که مهرانگیز چراغ آشپزخانه را خاموش می کرد على از شادی آمدنش در رختخواب قوز می کرد و صورتش را به بالش می فشرد. مهرانگیز با یک فوت چراغ را خاموش می کرد و در رختخواب دراز می کشید. آنقدر آهسته، که اگر علی به انتظار او بیدار نمی ماند هرگز متوجه آمدنش نمی شد.

بعد علی مهرانگیز را صدا می زد و التماس می کرد که قصه بگويد. و هرشب همان قصه ها تکرار می شد. قصه های مهرانگیز و مادرش و دده های دیگر: مادر مهرانگیز بچه بوده و لخته و عور کنار شط با بچه های سیاه دیگر بازی می کرده است که یک مرد نکره با چفیه و عگال از کجاوه پائین می آید و داد می زند: «تعالي, تعال.» و فقط مادر مهرانگیز که خیلی بچه بوده به طرف . او می دود. مرد نکره چند تا تقل بادام درشت در مشت مادره. می گذارد و بغلش می زند و می گذاردش توی کجاوه. مادر مهرانگیز که خیلی بچه بوده گریه و زاری می کند و دست و پا می زند. دستی جلو دهنش را محکم می گیرد.

مادر مهرانگیز دست را گاز می گیرد. دست محکم می زند توی دهن مادر مهرانگیز .که خون می آید، بعد بسکه گریه می کند خسته می شود و خوابش می برد. بیدار که می شود خود را در یک جهازا می بیند. لدمادرش بوده. په پدرش. اما آدم سیاه از زن و مرد و بچه فراوان بوده. باز گریه. گریه. گرید. که یک زن سیاه….

لینک های دانلود اثر
ناشر

زبان

فارسی

شابک

نوع فایل

pdf

حجم

2.7 مگابایت

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب شهری چون بهشت”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت