دانلود رمان ثانیه های مرگ از بهاره عبدالمالکی
خلاصه رمان ثانیه های مرگ از بهاره عبدالمالکی :
آیه سادات در خانواده نسبتا مذهبی به دنیا آمده در این طی با پسری به نام علی آشنا میشه پا روی اعتقادش می ذاره وبا علی دوست میشه طی دوهفته آشنایی باهاش ازدواج می کنه ولی نمیدونه که شعله های این عشق آتشین چه بر سرش می آره….
بخشی از رمان ثانیه های مرگ از بهاره عبدالمالکی :
چشمم رو از شیر آب می گیرم ودر آینه به سیمای بی روحم نگاه می کنم. دستی روی تبخال گوشه ی لبم می کشم مسببش تحت فشار بودن شب قبل است. دو دستم رو کنار هم می گیرم و بعد از پر آب کردن روی صورتم می پاشم. شیر آب رو می بندم و با حوله آب های چکیده از صورتم رو پاک می کنم،در سرویس بهداشتی رو باز می کنم و به سمت آشپزخانه حرکت می کنم.به سمت کتری می رم وچایی در لیوان مخصوصم می ریزم، دو تیکه بیسکویت از روی میز بر می دارم و برای آماده شدن به اتاق می رم و در همون زمان صبحونه مختصرم رو میل می کنم. لیوان رو روی میز تحریر می ذارم وبرای انتخاب لباس به سمت کمد می رم یک دست لباس ساده اما مرتب بر می دارم وخیلی سریع می پوشم،با صدای زنگ خوردن موبایل حواسم رو جمع می کنم دست درازمی کنم و از روی می زبغل تخت خواب می گیرمش. به اسم سپیده که روی صفحه ی گوشی خود نمایی می کنه لبخندی می زنم این دختر چقدر مهربون بود! -الو. -سلام صبح بخیر،خوبی؟ -صبح توهم بخیر،خوبم خداروشکر آفتاب از کدوم سمت در اومده تو صبح به این زودی بلند شدی؟ -از سمت شرق در اومده،هنوز نرفتی؟ خنده ی می کنم و جوابش رو می دم: -نه هنوز نرفتم. -پس صبر کن منم حاضر شم بیام.-سپیده جان ممنون ولی لازم نیست تو بیای،من خودم هستم اگه دوست داشتی فردا باهم به می ریم می بینیمش. -باشه اصرار نمی کنم اگه کمک لازم داشتی زنگ بزن.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.