...loading
دانلود داستان کوتاه نداشتنت از ثمین سعیدی نیا
نبودنت مثلِ نشنیدنِ صدای ربنای شجریان دمِ افطار میمونه، همینقدر بی رونق، همینقدر بی صفا، خونه دیگه صفای قدیم رو نداره!
نداشتنت مثل خیلی از چیزهاست، مثل این هست که یک لیموزینِ آلبالویی جلوی در خونه ات پارک باشه و تو کلیدش رو تا آخرِ عمرت پیدا نکنی، هر روز صبح که داری میری سر کار چشمت به آن بیفتد اما بدونی باید پیاده تا ایستگاه بی آر تی گز کنی. مثلِ این میموند که خونه ات یک آپارتمان چهل متری باشه، فکر کن از این چهل متر بخوان خواب و حمام و دستشویی و آشپزخانه و هال دربیارن! یک پنجره ی کوچیک، رو به آزاد راهی که مختص ماشین های سنگین و تو هر روز و شبات بشه کدر و خاکستری از دود؛ امّا خونه روبروی تو به اندازه ی چند متر اونورتر یک خونه ست ویلایی با یک تراس رو به حیاط که هر روز قُمری ها میان میشینند
ارسال نظر