در این بخش از سایت کافه نویسندگان، دلنوشته قلک قلب را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود این اثر به قلم هورزاد اسکندری با ما همراه باشید.
مقدمه:
ای هماد حیات من!
این قلّک با تمام اندوختههایش، جمهور ارمغانی است که مخبطی چون من، میتوانست آن را مثال رهاوردی نیکو، به راه دریای متلاطم چشمانت بسپارد.
اما، ته نشین نشد؛ روی امواج پریشان خاطرت، آونگ ماند.
بخشی از اثر:
غواص خودش را در بستر مواج دریا شناور ساخت، تا مرواریدی که در بطنش آرمیده بود را، به چنگ آورد.
طفلی بامدادِ سپیدهدم را، به آرامی به زانوی حلم تکیه زد، تا طلعت رخ هور را تماشا کند.
اما من، هیچ یک را نمیخواستم!
چشمان تو خود لولویی بود که در پس پردهای هزارتو مکتوم شده بود، و نغمهی خندهات شید و شمسی بود که سپیدهدمان، جهان مرا روشن میساخت.
کاش میشد برای چند لحظه، اتفاقی از جانب تو عبور کرد.
از هوایی شهیق کرد، که تو از آن استنشاق میکنی
و تو را برای لحظهای نگریست.
فرهود مولمی است اما، نگاره رخسارهات دارد نرم نرمک، از ویر قلبم پاک میشود.
همان فرتور زیبایی که روزی، از یاد بردنش با حکم حتف من برابری میکرد.
نقد و بررسی وجود ندارد.