داستان کوتاه شاه بابا اثر علیرضا آبی بیگلو

توضیحات

در این بخش از سایت کافه نویسندگان، داستان کوتاه داستان کوتاه را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود این اثر به قلم علیرضا آبی بیگلو با ما همراه باشید.

خلاصه:
این داستان کوتاه در خصوص خاطراتی است که من از کودکی تا به این سن، از پدر بزرگم که چند ماه پیش عمرش رو داد به شما نوشتم.
پیرمردی که از داشتن فهم و شعور زبان زد همه بود. البته نوه‌اش که من باشم خیلی سعی می‌کردم مثل اون باشم، امّا نمی‌شد.پس بشنو از من… .​
بخشی از اثر:
«شاه بابایم…
نگاهت پر معنا بود،
سخنت پر بها بود،
رفتارت گنج تجربه‌ها بود،
اگر بودی، می‌گفتی برایم حکم‌رانی نکن
زیرا که من سلطنتی افراشته‌ام
اگر که بودی…
می‌گفتی خودت را با ارزش بدان، با هر اشتباهی نلرز و جبران کن
امّا حالا که نیستی…
عمه‌ام جانشینت شده
با یک تفاوت که او زخم زبان می‎زند
تو دُرِّ کلام می‌گفتی.»

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “داستان کوتاه شاه بابا اثر علیرضا آبی بیگلو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *