در این بخش از سایت کافه نویسندگان، دلنوشته نت سکوت را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود این اثر به قلم هورزاد اسکندری با ما همراه باشید.
مقدمه:
گاه فکر میکنم ربات بودن آن قدر ها هم بد نیست.
این که بتوانی مداری که به تو آسیب میرساند را غیرفعال کنی، اتفاق مسرت بخشی است…
اگر بتوانی بفروشی یا تعویضش کنی که چه بهتر!
آیسو!
بیش از همیشه، در تمنای بی حاصلی به آتش نشسته و دود میشوم!
کاش میشد مدار احساسات آدمها را هم غیرفعال کرد.
گاهی برای مدتی کوتاه، و گاهی برای یک عمر!
لطفاً حرف های مرا به خاطر بسپار.
احساسات مایه بدبختی است و میخواهم هر زمانی که گمان کردی، مهرورزی و عطف تو را خوشبخت میکند، تنها لحظهای درنگ کنی و واژه واژه تصویر مرا در پس پرده ذهنت هجی کنی!
“تقدیم به خواهر زاده عزیزم”
خشی از اثر:
هیچ ناجی عاشقی وجود ندارد.
این منم، کسی که سالها با این دروغ زندگی کرد و در ابلهانهترین شکل ممکن، همیشه در رویای دستِ نجاتِ پرنسِ زندگیاش بود.
هیچ دیوی نیست که شانس دلبر بودنش را داشته باشی، و او به خاطر محبت تغییر کند.
جهان ما، با جهانی که در کودکی آن را شناختیم، تفاوت دارد.
اینجا پر از دیو سیرت هایی است، که نور هیچ محبتی، در تاریکی وجودشان شناور نمیشود و هرگز، به آدمیت برنمیگردند.
***
آدمها، زود از دست میروند.
مثال برگی که در پاییز، در آغو*ش درخت فرو میریزد و دیگر به مأمن شاخه ها برنمیگردد.
شبیه لیوانی که میشکند، و دیگر پازل اتحاد تکههایش، با هم جور نمیشود؛ و آبی که ریخته، و دیگر نمیتواند در ظرف شنا کند.
اگر فرد با ارزشی در زندگیات داری، برایش بجنگ.
قبل از آن که دیر شود.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.