دانلود دلنوشته مرآت از فاطمه خدادادی. در این بخش از سایت کافه نویسندگان، دلنوشته مرآت از فاطمه خدادادی را برای شما عزیزان آماده کردهایم.برای دانلود دلنوشته مرآت از فاطمه خدادادی با ما همراه باشید.
خلاصه دلنوشته مرآت از فاطمه خدادادی
زخم کهنه ی ما مرحم جواب گو نیست!
عفونت کرده است
و مرحم بی تاثیر!
بیش از دیگران
خود با خود چه کردیم؟
تو ثباتت را فروختی
من نیز آینه وجودیت را
دور از همه خاک کردم
و به یاد ندارم
مرآت چیست؟
و آغازش کجا؟!
تقدیم به بانوان سرزمینم!
بخشی از دلنوشته مرآت از فاطمه خدادادی
زخم زدن را خوب بلدیم و جز آن
این چنین مهارت در هیچ نداریم.
محبت هایمان در فرجام زُهم میشود.
خداوندا! ما مخلوقات مغتنم توایم.
و برای من چه نفرتانگیز است باور این فرهود که سومیتا مرده است!
***
دلم رابه روزگار سپردام.
تا دورشوم از درهی الم.
درهای که مارا با دردها درخود اسیر کرده بود.
اما روزگار، افترای بیش نبود.
گر دور میشوم دوباره مرا در خود غرق میکند.
ازنو بارها و بارها.
بانگ شیوناش گوش را کر میکند و در دل آشوبی آغاز میکند که جوشش چشمه، چشم را کور میکند.
درهی الم، شروع و پایان ندارد.
تا عاقبت الامر باید جان دهم.
کاش…
کاش چاره نیست، بیراه میگویم.
آتریسا –
به شدت عالی
قلمتون مانا?
سادات۸۲ –
تبریک میگم عزیزم.
خیلی قشنگ بود.