در این بخش از سایت کافه نویسندگان، دلنوشته مخمصه سودا را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود این اثر به قلم Shadab با ما همراه باشید.
مقدمه:
ماسوای دنیایم را تیرگیها فرا گرفته؛
به جز کورسویی از قلبم که سودای تو را در اندیشه دارد!
کورسویی که غل و زنجیر کرده است مرا به حبس انزوا با تو.
بخشی از اثر:
بالش با روکش گلگلی نارنجیات را یادت هست؟
همان که علاج بیخوابی و سردردهایت بود؟
پرهای داخلاش را سوزاندم!
سزای همه خیا*نتکارها مگر مجازات نیست؟!
پرهایی که عقده پرواز را در سر داشتند ولی در بالش، مبحوس بودند.
خودشان که طعم پرواز را نچشیده بودند؛
ولی وقتی که تو در بالینت بودی؛ در سرت میخواندند که
چگونه پرواز کنی؟
چگونه بالهایت را رشد دهی؟
برای پرواز…!
برای رفتن…!
برای تنها گذاشتن من…!
هنوز بررسیای ثبت نشده است.