در این بخش از سایت کافه نویسندگان، دلنوشته قفس را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود این اثر به قلم ح_وفا با ما همراه باشید.
🔹دیباچه:
چه سرد است، میلههایش!
هوایش دلگیر، تنهایی در اوج تاریکی.
روزها میگذر و قفس برایم آرامگاه ابدی میشود.
باخود مدام تکرار خواهی کرد، آیا حق من است تنها ماندن در قفس سرد و تاریک؟ جوابی نیابی! دستانت را مدام بکوبی به میلههای قفس و داد بزنی:
– مرا تنها نگذارید، اینجا تاریک است؛ مرا باخود ببرید.
🔹بخشی از اثر:
قفس شدهاست تمام وجودم؛ انگار من آن خلوتگاه تاریک شدهام! تاریکی در وجود قفس مانند من رسوخ کرده و تنهایی شده بهترین همدم دیوارهای زنگ زدهام! و او من شده. سکوت درونش شدهاست بهترین سمفونی یخ زدهی جهان و شاید گاهی دروغ بگویم که دیگر بود و نبودت برایم فرقی ندارد؛ اما افسوس که در تکتک سلولهای بدنم نام تو، خاطرات تو و عطر تنت جاریست؛ پس من به یادت تمام رادیوهای شهر را روشن کردهام تا موجشان افکارم را پاک کنند و سکوت رفتنت را بشکنند.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.