مقدمه:
در ۳۲ گانه الفبای عاشقی، هفتمین حرف شد چشمانت که مرا همچون سنجاب عصر یخبندان در زیر دریا یه یخبندان کشانید.
دستانت شد همانند فندقی که سنجابک ما را برای به دست آوردنش به دَوَران کره زمین کشاند، این وسط من ماندم که خط به خط دفترم تو را میخواند.
در ۳۲ گانه الفبای عاشقی، هفتمین حرف شد چشمانت که مرا همچون سنجاب عصر یخبندان در زیر دریا یه یخبندان کشانید.
دستانت شد همانند فندقی که سنجابک ما را برای به دست آوردنش به دَوَران کره زمین کشاند، این وسط من ماندم که خط به خط دفترم تو را میخواند.
بخشی از اثر:
الف)
آبادانی تکتک آبادیهای این شهر را ویران خواهم کرد اگر، خطی از روی اخم بر ابروهای تو جا خوش کند.
تو دلیل آبادی این دل ویرانه هستی جانانم!
سرچشمهی جوشش خون، درون رگهایم باش.
ارسال نظر