در این بخش از سایت کافه نویسندگان، اشعار عبور ناگزیر را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود این اثر به قلم معصومه نجاتی با ما همراه باشید.
خلاصه :
و رفتن تو عبور ی ناگزیر بود.
در امتداد آخرین خیابان شلوغ!
در میان همهمههای اوهام و خیال،
پایان ش بهای شهرِ تا سپیده بیدار بود.
بخشی از اثر:
روی این خطوط شفق کبود،
ستارهای درخشان، رنگ از آسمان ربود.
همانند تلاقی دوخط ناصاف و کج؛
از کنار ماهتابِ تنها، میکند عبور.
ستاره میمیرد و تمام میشود .
و گویی انفجار احساسِ سیارکها رخ مینمود .
این سوی آسمان تاری کتر است و سرد
و ذرهذرهی ذرات ماهِ نیمه میکند درد!
تاریکی میرمد از فراسوی زمین،
و خاطرات خسته رنگ میبازد از هر آنچه که بود.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.