دانلود رمان جایی نرو معصومه آبی
رمان جایی نرو اثر معصومه آبی.در این بخش از سایت کافه نویسندگان،رمان جایی نرو را برای شما عزیزان آماده کردهایم.برای دانلود این رمان با ما همراه باشید.
خلاصه رمان جایی نرو
زن مردی کاملا متفاوت.رفتار و زندگی متفاوت.کنار هم قرار گرفتن این دو چه نتیجه ای داره؟ سرنوشت گاهی چیزایی رو رقم میزنه که آدم حتی نمیتونه فکرشو بکنه… برنده این بازی کیه ؟ کیانمهر و ترانه ، برنده ی این بازی میشن یا بازنده؟!میتونن جای نداشتن های هم رو پر کنن؟!
کیانمهر،پسری که از خانوادش طرد شده.ترانه دختری که به دلیل بدهی های پدرش دست نیاز به سوی کیانمهر دراز میکند.کیانمهری که در قبال کمک شرط میگذارد.ترانهای که از کیانمهر متنفر میشود.یک زندگی اجباری زیر یک سقف.برنده این بازی که خواهد بود؟
می گفتند: “ سختی ها نمک زندگــــــی است ” اما چرا کسی نفهمید که “ نمــــــک ” براي من که خاطراتم زخمی است، شور نیست؛ مزه “ درد“ می دهد! گاهی وقتها دادن جوابِ یک سوال،یک درخواست، که باعث آسایش عزیزترین آدماي زندگیت میشه
براي تو سخت ترازهرچیزيِ … سخت تراز جون دادن، سخت تراز مردن تو دریا .دستهام میلرزید، میدونستم وقتی بهش جواب بدم … دیگه زندگی ام دست خودم نیست … ولی باید، باید باید تن میدادم به این نبرد سخت با زندگی … زندگیِ منم، باید اینطور می شد …
بخشی از رمان جایی نرو اثر معصومه آبی
تلخ نگاه کردم به سامیار که از درد پاش می نالید، به کامیار که بغض کرده بود با دیدن برادرش … به ترمه که از ندیدن بابا، مدام گریه می کرد و به مادر که درمونده به خونواده ي درهم شکسته اش نگاه میکرد … بلند شدم، پالتوم رو به تن کردم، شالم رو محکم دورِ گردنم پیچیدم، آهسته به مامان گفتم: – میرم بیرون … یه هوایی بخورم … نون هم میگیرم … مادرِ همیشه دل نگرانِ من، تندي گفت:
– مراقب خودت باشیا … آستینت رو بالا نزنی یه وقت! مراقب باش توجاي خلوت نري، مادر اگه غریبه دیدي بزن تو شلوغی … یا دربست بگیر … اصن زنگ بزن کامی رو بفرستم دنبالت … باغصه لبخند زدم به دلنگرانی هاي همیشگی اش … هر روز، هر وقت، هر زمان که میخواستم پام رو ازدرگاه مامن همیشگی ام، خونه يِ کوچیکمون بذارم بیرون، مدام یادآوري میکرد مراقب باشم …
و چه ساده بود مادرم که نمیدونست، من خودم، با پاي خودم، دارم میرم تودلِ گرگ گوسفند نما! هواي سرد اواخر پاییز که تو صورتم خورد، باعث شد بتونم یک نفس راحت بکشم! این سینه ي سنگین رو خالی کنم از درد تن دادن به جبر با اختیار! قدم زنان طول کوچه رو طی کردم … برگهایی که عمرشون به پایان رسیده بود زیرپام چرق چرق صدا می دادن، ولی اینها براي من زیبا نبود …
زندگی من بعد ازاین تصمیم زیبا نبود … فقط تصمیم من نبود … پدرم و سام … واي از سام! واي از سام! اگر میفهمید … باید میگفتم! اگرقرار بود کاري بشه … باید علنی می شد … و وايِ من از سام … چشمهام میسوخت … سرما نوك بینی ام رو می سوزوند … اما بیشتر از همه ي اینها درد روحم آزارم می داد … روحم بد درد می کرد
کاش خدا یک محکمه اي داشت تو این دنیا، می ایستادیم جلوش و فریاد سر می دادیم که این انصاف؟ این عدلِ؟ چشمهام رو محکم فشردم و پاهام رو محکم به زمین کوبیدم … بغضم رو با فشردن دندونهام روي هم، توگلوم خفه کردم … می ترسیدم … از پدرم نه … از ســام!
رمانهای پیشنهادی
اگر صاحب امتیاز این اثر هستید
راهنمای دانلود
- درصورت عدم دانلود فایل اثر، روی لینک دانلود کلیک راست کرده و گزینه ی باز شدن در تب جدید را انتخاب کنید.
- تمامی لینک های دانلود بصورت مستقیم هستند.
- درصورت وجود مشکل در لینک دانلود رمان ها ، در بخش نظرات اطلاع رسانی کنید تا مشکل رفع گردد.
Fat –
خیلی بد خیلییی بد